نقشه راه

نقشه راه 

حضرت آیت الله العظمی خامنه ای رهبرمعظم انقلاب اسلامی در اجتماع عظیم وباشکوه روزه داران موحد در سومین نمازجمعه ماه مبارک رمضان، سلوک سیاسی مولای متقیان امیرالمومنین حضرت علی ابن ابیطالب (ع) را به خوبی تبیین فرمودند و در این خصوص اشاره نمودند که سیاست ورزی امیرالمومنین (ع) با سلوک معنوی و اخلاقی آن حضرت آمیخته است.

از جمله مسائل مهمی که سیاستمداران را در مسیررشد قرار می دهد رعایت مسائل اخلاقی یا بهتر بگوییم توأم بودن اخلاق باسیاست است. متأسفانه آفت بزرگ برخی نخبگان سیاسی که آنان را به مرور در مسیر انحراف قرار می دهد سیاست زدگی و رعایت نکردن تقوا و اخلاق در مسیر حرکت سیاسی آنان است. همین مسئله باعث شده تا برخی سیاستمداران با سابقه انقلاب آرام آرام تبدیل به سیاست باز شوند؛ در حالیکه بین سیاست مداری وسیاست بازی تفاوت آشکاری است. سیاستمدار خود و جامعه را در مسیر رشد و تعالی قرار می دهد؛ ولی سیاست بازمردم و کشور را به ورطه نابودی می کشاند. هدف سیاستمدارطی نمودن مراحل رشد و کمال جامعه است درحالیکه هدف یک انسان سیاست باز کسب قدرت وطی نمودن پله های قدرت به هر وسیله ممکن است؛ اگر چه عوامل دیگری همچون میل به اشرافی گری ،‌حسادت ، عدم بینش صحیح و... نیزدر عملکرد و رفتار برخی سیاسیون دخیل است. سیاست مدار بدلیل رعایت اخلاق و تقوی از مکر و فریب پرهیز می کند حتی اگر در برابررقیب پیروزی بدست نیاورد ولی سیاست بازان برای پیروزی بر رقیب از هر خدعه و نیرنگ و دروغ بهره می برند و حتی حاضرند خون انسانهای بیگناه ریخته شود و منافع ملی خدشه دار گردد؛ اما آنها به قدرت برسند. در حالیکه سیاستمدار حاضر به فدا کردن منافع ملی کشور نمی باشد. سیاست بازان همگرایی و همسویی با دشمنان را برمی تابند ولی حاضر نیستند نصایح دوستان و حامیان جامعه و ملت را گوش کنند.

مقام معظم رهبری ضمن برشمردن سلوک و رفتار سیاسی امیرالمومنین در برابر جریانات سیاسی و افراد مختلف که در برابر آن حضرت دارای موضع بودند فرمودند: «‌روش امام ( رضوان الله علیه) هم همین جوری بود. »؛یعنی حضرت امام (ره) در برابر گروهها و جریانات سیاسی با هر گروه و جریان متناسب با رفتار آنها برخورد نمودند. امروز هم نقشه راه نظام اسلامی برگرفته از همان راه امیرالمومنین و حضرت امام (ره) است. مقام معظم رهبری در خطبه های نماز جمعه تهران 20/6/88 مصادف با21 ماه رمضان روز شهادت مولی الموحدین، منشور یا نقشه راه جمهوری اسلامی را ترسیم فرمودند که در محورهای ذیل خلاصه می شود.

1- همانگونه که افرادی که به آنها اهانت و تهمت زده می شود حق دفاع دارند نظام هم در برابر کسانی که به آن تهمت می زنند، اهانت می کنند، شایعه افکنی و دروغ پردازی می کنند، حق دفاع از خود را دارد و هیچکس نباید توقع داشته باشد که نظام چون قدرت سیاسی است و حاکمیت است نباید در برابر این اتهامات از خود دفاع کند و در برابر آن ساکت و آرام بنشیند.

2- کسانی که با دولت یا نهادهای مختلف دیگر اختلاف سلیقه دارند ولی در مبانی اعتقادی و سیاسی اختلافی ندارند؛ بلکه اختلاف آنها فقط در روشها و سلائق است نه تنها نظام با آنها برخورد نمی کند بلکه از دیدگاههای آنها که در چهارچوب اصول و مبانی انقلاب است استقبال هم می کند.

3- از آنجا که بنای نظام اسلامی جذب حداکثری و دفع حداقلی است بنابراین نظام با دگراندیشان اعم از دگراندیشان دینی و یا سیاسی تا جائیکه به معارضه و ضربه زدن به اسلام، انقلاب وکشور نینجامد،با آنها کاری ندارد.

4- اصول و مبانی انقلاب عبارتند از: قانون اساسی ، رهنمودهای امام (ره)، وصیت نامه امام (ره) وسیاستهای کلی نظام که در قانون اساسی معین شده است.

5-  آنهایی که با نظام اسلامی بر سر منافع اختلاف دارند آنجایی که به درگیری با نظام و انقلاب منجر نشود، نظام با او کاری ندارد.

6- اگرکسی با مبانی نظام معارضه کند، با امنیت مردم مخالفت کند و در برابر نظام اسلامی شمشیر بکشد، نظام مجبور است در مقابل او بایستد.

7- برخورد با نظام، برخورد با مبانی نظام، ایستادگی و شمشیر کشیدن روی نظام، جواب تند دارد.

8- باید همه مراقب باشیم که نظام جمهوری اسلامی که اسلامی و دینی است و مفتخر است که در قالب احکام دین اسلام و قرآن می خواهد حرکت کند، به یک نظام بی اعتقاد به دین تبدیل نشود. به نظامی ظاهراً دینی اما درباطن سکولار که مجذوب فرهنگ غربی و قدرتهای مسلط بر آن فرهنگ است، تبدیل نشود.

9- باید مراقب بود یک نظام جمهوری اسلامی تقلبی -که متأسفانه در ده سال گذشته هم بعضاً درجهت ایجاد آن تحرکاتی دنبال شد وعده ای می خواستند شعارهای امام را به موزه بسپارند اما خدای متعال به خاطر بیداری مردم این جریان را مهار کرد- برای ما درست نکنند.

10- نظام اسلامی باید به معنای واقعی کلمه، اسلامی باشد و روز به روز به مبانی اسلامی نزدیکتر شود تا بتواندگره ها و مشکلات خود را حل کند و عزت و اقتدار آن در سطح داخل و خارج هر روز افزایش یابد.

11- شعارهای امام و انقلاب کهنه شدنی نیست و همیشه وبرای آحاد مردم جذاب است و شعارهایی است که به نفع مستضعفین و به نفع عزت ملی است.این شعارها مبتنی برمقاومت و ایستادگی اسلامی است و برای همیشه باید زنده بماند.

12- جمهوری اسلامی آن وقتی واقعاً جمهوری اسلامی است که با همان مبانی متسحکم امام که در زمان ایشان مطرح بود و بطور جدی دنبال می‌شد با همان شعارهایش پیش برود.

13- جمهوری اسلامی تا امروزه مخالفینی در دنیا داشته است ، که عبارت بوده اند ازهمه دزدها، غارتگرها و مستکبران عالم. و دوستانی مانند توده های مردم در همه جهان، دولتهای مستقل، سیاستمداران منفک از قدرتهای زورگو و ملتهای مظلوم داشته است؛ بنابراین نباید به خاطر ترس از مخالفان چهره تسلیم به دشمن نشان داد ودر این زمینه بویژه نسل جوان باید هوشیار باشد.

14- این خطا است که بعضی خیال کنند علاج مشکلات کشور اعم از مشکلات اقتصادی اجتماعی و یا سیاسی این است که انسان در مقابل دشمن مستکبر سلاح را بر زمین بیندازد. دشمن مستکبر همین را می خواهد که ما را در برابر خود خلع سلاح کند.

15- حرکت جامعه باید به ‌سمت تعالی وا رزشها، حرکت به سمت بالا و مثبت باشد اگر حرکت منفی و به سمت پایین باشد بیماریهایی برای نظام اسلامی پیش می آید و این اتفاقی خطرناک برای نظام است.

16- جوانهای ایرانی باید برای افزایش اقتدارعلمی، نظامی ، سیاسی، اقتصادی، اطلاعاتی ، بین المللی و تحرک در مناطق مختلف جهان تلاش کنند و احساس وظیفه کنند.

محورهای بیانات مقام معظم رهبری در خطبه‌های نماز جمعه‌ی‌ تهران 20/6/1388

(21رمضان 1430)

خطبه‏‌ى اول‏

بسم‏اللَّه‌‏الرّحمن‏الرّحیم‏

الحمد للَّه ربّ العالمین نحمده و نستعینه و نؤمن به و نستغفره و نتوکّل علیه‏ و نصلّى و نسلّم على حبیبه و نجیبه سیّد خلقه بشیر رحمته و نذیر نقمته سیّدنا و نبیّنا ابى‏القاسم المصطفى محمّد و على اله الأطیبین الأطهرین المنتجبین سیّما بقیّةاللَّه    فى العالمین.‏

اللّهمّ صلّ على ائمّة المسلمین و حماة المستضعفین و هداة المؤمنین.

برادران و خواهران عزیز نمازگزار را توصیه میکنم به تقواى الهى. این ماه، ماه تقواست. و امروز که روز بیست و یکم ماه مبارک رمضان است، روز تقواى مجسم است؛ امیرالمؤمنین تقواى مجسم بود. درس بگیریم؛ تقوا را توشه‏ى دنیا و آخرت خود قرار بدهیم.

درباره‏ى امیرالمؤمنین؛ امام علی(ع)

در این خطبه‏‌ى اول، درباره‏ى امیرالمؤمنین عرایضى را عرض میکنیم. روز امیرالمؤمنین است. در مثل دیشبى - که شب جمعه هم بود؛ از این جهت هم با امسال شباهت بیشترى دارد - در شب بیست و یکمى، بشریت على را از دست داد. جسم امیرالمؤمنین، صداى امیرالمؤمنین، نفس گرم امیرالمؤمنین، چشم نافذ امیرالمؤمنین از دنیاى آن روزِ بشر گرفته شد. ولى میتوان على (علیه‏السّلام) را با خود داشت؛ پیشاپیش حرکت خود و پیش روى خود داشت، مشروط بر اینکه ما سیره‏ى امیرالمؤمنین و رفتار امیرالمؤمنین را مثل یک سرمشق مورد توجه قرار بدهیم. بنده امروز یک بخشى از این زندگى سراسر افتخار و این حکومت کوتاه، اما متلألئ و درخشان را به شما برادران و خواهران عزیز عرض میکنم.

ماهیت سلوک سیاسی امام علی(ع)

1)سیاست امیرالمؤمنین، آمیخته‏ى با معنویت

بحثى که در اطراف آن چند نکته‏‌اى عرض خواهم کرد، بحث سلوک سیاسى امیرالمؤمنین است. این نکته را باید در نظر داشت و توجه کرد که سلوک سیاسى امیرالمؤمنین از سلوک معنوى و اخلاقى او جدا نیست؛ سیاست امیرالمؤمنین هم، آمیخته‏ى با معنویت است، آمیخته‏ى با اخلاق است، اصلاً منشأ گرفته‏ى از معنویت على و اخلاق اوست. سیاست اگر از اخلاق سرچشمه بگیرد، از معنویت سیراب بشود، براى مردمى که مواجه با آن سیاستند، وسیله‏ى کمال است، راه بهشت است؛ اما اگر سیاست از اخلاق جدا شد، از معنویت جدا شد، آن وقت سیاست‏ورزى میشود؛ یک وسیله‏اى براى کسب قدرت، به هر قیمت؛ براى کسب ثروت، براى پیش بردن کار خود در دنیا. این سیاست میشود آفت؛ براى خود سیاست‏ورز هم آفت است، براى مردمى هم که در عرصه‏ى زندگى آنها این سیاست ورزیده میشود هم آفت است.

2) بی ارزش بودن حکومت در نزد امام علی(ع)

امیرالمؤمنین این حکومتى را که در آن سه جنگِ مفصل نظامى با هزارها کشته اتفاق افتاد - شما در نهج البلاغه نگاه کنید - با تعبیراتى معرفى میکند که نشاندهنده‏ى تحقیر او نسبت به این حکومت است. یک وقت او را - در خطاب به ابن‏عباس - از بند کفش کهنه‏ى وصله‏زده‏ى خود بى‏ارزشتر معرفى میکند. یکجا درباره‏ى همین حکومت میفرماید: «لألفیتم دنیاکم هذه ازهد عندى من عفطة عنز»؛ آن رطوبتى که از عطسه‏ى یک بزغاله حاصل میشود چقدر ارزش رطوبتى و حیاتى دارد؟ هیچ. میفرماید: این حکومت، این قدرت، نشستن بر این اریکه براى على، از این کمتر و کم‏اهمیت‏تر است. یک جا در همان خطبه براى اینکه چرا این حکومت را قبول کرد، استدلال میکند: «لو لا حضور الحاضر و قیام الحجّة بوجود النّاصر»؛ دیدم مردم آمدند، اصرار میکنند، نصرت خودشان را عرضه میکنند، قبول کردم. باز در مقام استدلال: «و ما اخذ اللَّه على العلماء ان لایقارّوا على کظّة ظالم و لا سغب مظلوم»؛ میفرماید: خداى متعال بر عالمان، بر دانایان عالم، تکلیف معین کرده است که بر سیرى ظالم و تهیدستى و گرسنگى مظلوم صبر نکنند، تحمل نکنند. اینهاست چیزهائى که امیرالمؤمنین را به سمت حکومت میکشاند، یا در مقابل کسانى که علیه او بغى میکنند، به مقاومت، به ایستادگى، به حتّى جنگ نظامى میکشاند؛ والّا حکومت براى امیرالمؤمنین ارزشى ندارد.

3) دور بودن سیاست امام علی(ع) از مکر و حیله

در این سیاست‏ورزى، امیرالمؤمنین یکى از خصوصیاتش این است: از مکر و فریب دور است. در یک جمله‏اى از حضرت نقل شده که: «لو لا التّقى لکنت ادهى العرب»؛ اگر تقوا دست و پاى مرا نمى‏بست، از همه‏ى آحاد و مکاران عرب، مکر و حیله را بهتر بلد بودم. یک جاى دیگر در مقام مقایسه‏ى معاویه با خودش - چون معاویه به دهاء و مکر در حکومت معروف بود - به حسب آنچه که نقل شده، فرمود: «واللَّه ما معاویة بأدهى منّى»؛ معاویه از من زرنگتر نیست. منتها على چه کند؟ وقتى بناى بر رعایت تقوا و رعایت اخلاق دارد، دست و زبانش بسته است. روش امیرالمؤمنین این است. تقوا که نبود، دست و زبان انسان باز است، میتواند همه چیز بگوید، خلاف واقع میتواند بگوید، تهمت میتواند بزند، دروغ به مردم میتواند بگوید، نقض تعهدات میتواند بکند، دلبستگى به دشمنانِ صراط مستقیم میتواند پیدا کند. وقتى تقوا نبود، اینجورى است. امیرالمؤمنین میفرماید: من سیاست را با تقوا انتخاب کردم، با تقوا اختیار کردم؛ این است که در روش امیرالمؤمنین، مکارى و حیله‏گرى و کارهاى کثیف و این چیزها وجود ندارد؛ پاکیزه است.

یکى از خطرهاى جدائى دین از سیاست که عده‏اى آن را همیشه در دنیاى اسلام ترویج میکردند - در کشور ما هم بود، امروز هم متأسفانه بعضى نغمه‏هائى را در جدائى دین از سیاست بلند میکنند - همین است که وقتى سیاست از دین جدا شد، از اخلاق جدا خواهد شد، از معنویت جدا خواهد شد. در نظامهاى سکولار و بى‏رابطه‏ى با دین، اخلاق در اغلب نزدیک به همه‏ى موارد، از بین رفته است. حالا یک وقت استثنائاً در جائى یک عمل اخلاقى دیده بشود، این ممکن است؛ استثناء است. وقتى دین از سیاست جدا شد، سیاست میشود غیر اخلاقى، مبنى بر همه‏ى محاسبات مادى و نفع‏طلبانه. سلوک سیاسى امیرالمؤمنین بر پایه‏ى معنویت است و از سلوک معنوى او جدا نیست.

4) مدارا کردن امام علی(ع) حتی با مخالفان

رفتارهاى سیاسى امیرالمؤمنین. اولاً تا حد ممکن با مخالفان خودش، حتّى با دشمنان خودش مدارا کرد. اینى که مى‏بینید امیرالمؤمنین سه جنگ را در دوران حدود پنج سالِ حکومت خود مجبور شد و تحمل کرد، بعد از این بود که همه‏ى مداراهاى لازم انجام گرفته بود. امیرالمؤمنین کسى نبود که بدون رعایت مداراهاى لازم با مخالفان، اول دست به شمشیر ببرد. حالا چند تا از جملات امیرالمؤمنین را بشنوید:

نمونه هایی از مدارا کردن امام با مخالفان

یک جا در اول خلافت، یک عده‏اى آمدند دور امیرالمؤمنین - اشاره میکردند به بعضى - آقا! تکلیف اینها را یکسره کن. اصرار میکردند. امیرالمؤمنین در جواب، اینها را نصیحت به صبر کرد و از جمله‏ى چیزهائى که فرمود، این بود: این نظرى که شما دارید، یک نظر است. «فرقة ترى ما ترون»؛ یک عده همین نظر شما را قبول دارند. «و فرقة ترى ما لاترون»؛ یک عده حرفى را قبول دارند که شما معتقد به او نیستید، او را قبول ندارید. «و فرقة لاترى هذا و لا ذاک»؛ یک عده‏اى هم نه آنطرفى و نه آنطرفى، یک نظر سومى دارند. «فاصبروا»؛ صبر کنید تا امیرالمؤمنین با حکمت کار خود را انجام بدهد. «حتّى ... تؤخذ الحقوق مسمحة»؛ بگذارید با سماح، با ملاطفت، با ملایمت، حق ذى‏حق را بگیریم، احقاق حق بکنیم. «و اذا لم‏اجد بدّا فاخر الدّواء الکىّ»؛ تا میتوانیم با تسامح، با سماح، با خوشرفتارى، حق را به حقدار برگردانیم، احقاق حق بکنیم. اگر دیدیم چاره‏اى نماند، زیر بار حق نمیروند، آن وقت «اخر الدّواء الکىّ». این یک مثل معروف عربى است؛ «اخر الدّواء الکىّ»؛ یعنى آخرین چاره را دیگر با قاطعیت انجام میدهیم. تا آنجائى که ممکن است، با دارو و مرهم‏گذارى عمل میکنیم براى اینکه این زخم را علاج کنیم و شفا بدهیم؛ مرهم میگذاریم؛ وقتى نشد، آخر کار داغ میکنیم؛ چاره‏اى نیست.

در جنگ صفین قبل از آنى که جنگ شروع بشود، یک عده‏اى همینطور پا به زمین میکوبیدند که امیرالمؤمنین چرا حمله نمیکنى؟ اصرار میکردند که حمله کن. امیرالمؤمنین فرمود: «فواللَّه ما دفعت الحرب یوما الاّ و انا اطمع ان تلحق بى طائفة فتهتدى بى»؛یعنى من دنبال جنگ نیستم، دنبال هدایتم؛ یک روز هم که درگیرى و برخورد را عقب مى‏اندازم، براى این است که شاید یک عده‏اى دل به حقیقت بدهند، به راه صراط مستقیم بیایند. وقتى که مأیوس شدیم، دیدیم نه، کسى نمى‏آید، آن وقت شمشیر را میکشیم و جنگ را شروع میکنیم.

درباره‏ى اهل جمل، در قضیه‏ى جنگ جمل - که یکى از آزمایشهاى بسیار دشوار امیرالمؤمنین بود - فرمود: «انّ هؤلاء قد تمالئوا على سخطة امارتى»؛ اینها جمع شدند، دست به یکى کردند براى اینکه نسبت به این حکومتى که به امیرالمؤمنین رسیده است، خشم خود را آشکار کنند. «و سأصبر»؛ فرمود: من صبر خواهم کرد.اما تا کى؟ «ما لم‏اخف على جماعتکم»؛آن وقتى که ببینم حرکت اینها دارد بین شما مسلمانها شکاف ایجاد میکند، اختلاف ایجاد میکند، برادران را در مقابل هم قرار میدهد، آن وقت وارد عمل خواهم شد و فتنه را علاج خواهم کرد؛ تا آن وقتى که ممکن است، صبر میکنم و با نصیحت رفتار میکنم.

5) بیانات مستدل امام(ع) در مقابل دشمنان

یکى از خصوصیات امیرالمؤمنین در ممشاى سیاسى‏اش این بود که با دشمنان خود و مخالفان خود با استدلال حرف میزد و استدلال میکرد. در نامه‏هائى که حتّى به معاویه نوشته است - با اینکه دشمنى بین معاویه و امیرالمؤمنین شدید بود، در عین حال او نامه مینوشت، اهانت میکرد، حرفهاى خلاف میگفت - استدلال میکرد بر اینکه روش تو غلط است. با طلحه و زبیر که آمدند با امیرالمؤمنین بیعت کردند - اینها به عنوانى که میخواهیم عمره برویم، از مدینه خارج شدند، رفتند به طرف مکه. امیرالمؤمنین مراقب بود، از اول هم گفت که اینها قصدشان عمره نیست. رفتند و کارهائى کردند؛ حالا تفاصیلش زیاد است - حضرت اینجور میفرماید: «لقد نقمتما یسیرا و ارجأتما کثیرا»؛ شما یک چیز کوچک را وسیله و مایه‏ى اختلاف قرار دادید، این همه نقاط مثبت را ندیده گرفتید؛ دم از دشمنى میزنید، دم از مخالفت میزنید. با اینها متواضعانه امیرالمؤمنین حرف میزند، توضیح میدهد؛ میگوید: من دنبال دشمن نمیگردم. این مدارا را دارد. اما آن وقتى که این مدارا اثر نکند، آن وقت جاى قاطعیت علوى است؛ آن جائى است که امیرالمؤمنین نشان میدهد که با کسانى مثل خوارج، آنجور رفتار میکند که خودش فرمود: «انا فقأت عین الفتنة»؛چشم فتنه را من در آوردم. و کسى دیگر غیر از على نمیتوانست - به گفته‏ى خود آن بزرگوار در نهج‏البلاغه - این کار را بکند.

6) عدم توسل به دروغ جهت پیروز شدن

یکى از خصوصیات سیاست‏ورزى امیرالمؤمنین این بود که براى پیروز شدن، به ظلم و به دروغ و به کارهاى ظالمانه متوسل نمیشد. یک عده‏اى در اوائل حکومت امیرالمؤمنین آمدند که آقا شما این افرادى که تو جامعه هستند - این متنفذین - یک مقدارى ملاحظه‏ى اینها را بکن و سهم بیشترى از بیت‏المال به اینها بده، مخالفت اینها را موجب نشو و دلهایشان را جلب کن! فرمود: «أ تأمرونّى ان أطلب النّصر بالجور»؛ شما میخواهید من پیروزى را به وسیله‏ى ظلم براى خودم دست و پا کنم؟ «واللَّه لا اطور به ما سمر سمیر و ما أمّ نجم فى السّماء نجما»؛امکان ندارد امیرالمؤمنین با ظلم، با راه غلط و خطا، با شیوه‏هاى غیر اسلامى دوست براى خودش درست کند.

7) دوری از چاپلوسی کردن مردم از ایشان

یکى از خصوصیات امیرالمؤمنین در سلوک سیاسى‏اش این بود که از مردم جداً - نه به صورت تعارف - درخواست میکند که با او متملقانه حرف نزنند، چاپلوسى نکنند، تصنع در برخورد با او به خرج ندهند. در وسط یکى از خطبه‏هاى امیرالمؤمنین - که یکى از آن خطبه‏هاى بلیغ و عجیب امیرالمؤمنین است - یک نفرى بلند شد، شروع کرد تعریف و تمجید از امیرالمؤمنین؛ از سخن و از مطالب آن حضرت بنا کرد تمجید کردن و ثنا کردن بر امیرالمؤمنین. حرفهاى او که تمام شد، حضرت رو کرد به او، تقریباً به همان اندازه‏اى که صحبت کرده بود - آنچه که انسان توى نهج‏البلاغه و در آن مقدارى که سید رضى انتخاب کرده، مى‏بیند - در نصیحت این مرد صحبت کرد که با من اینجورى حرف نزنید. از جمله همین عبارت معروف است: «فلا تکلّمونى بما تکلّم به الجبابرة»؛ آنجورى که با پادشاهان، با جباران حرف میزنند، با من حرف نزنید. «و لاتتحفّظوا منّى بما یتحفّظ به عند اهل البادرة»؛ آنجورى که ملاحظه میکنند که نبادا بدش بیاید، نبادا موجبِ ناخرسندى یا ناخوشایندى فلان جبار بشود - حرفهائى را نمیزنند، ملاحظاتى را میکنند - جلوى من این ملاحظات را نکنید. «و لاتخالطونى بالمصانعة و لا تظنّوا بى استثقالا فى حقّ قیل لى»؛ خیال نکنید که اگر حرف حقى را به من گفتید، على از حرف حق شما دلگیر خواهد شد. براى او سنگین خواهد آمد؛ اینجور نیست. این هم یکى از خصوصیات سیاست امیرالمؤمنین است.

8) تفاوت قائل شدن امام(ع) بین مخالفانش

یکى از خصوصیات دیگر این بزرگوار هم این است که رفتارش با مخالفان و معارضان یک جور نیست؛ همه را به یک چوب نمیراند. امیرالمؤمنین فرق میگذارد بین افرادى و جریانهائى، با افرادى و جریانهاى دیگرى. درباره‏ى خوارجِ - البته در مقابل انحراف و انحطاط و توسل به ظواهر دینى - بدون اعتقاد، على ایستاد؛ هم در مقابل معاویه ایستاد - آنوقتى که قرآنها را سر نیزه کردند، امیرالمؤمنین فرمود: واللَّه این مکر است، این خدعه است، این فریب است؛ اینها به قرآن اعتقادى ندارند - هم در آنوقتى که خوارج با آن ظواهر دینى، با آن صوت حزین قرآن‏خوانى در مقابل حضرت قرار گرفتند، حضرت ایستاد. یعنى آنجائى که کسانى بخواهند با ظواهر دینى کار بکنند و پیش بروند، امیرالمؤمنین مى‏ایستاد؛ حالا چه معاویه بود، چه خوارج بود؛ تفاوتى نمیکرد. اما در عین حال یک جور با اینها برخورد نمیکرد. ایستادگى بود، اما نصیحت امیرالمؤمنین و رفتار خود او همیشه این بود. لذا فرمود «لاتقاتلوا الخوارج بعدى»؛ بعد از من با خوارج نجنگید؛ جنگ با خوارج نکنید؛ «فلیس من طلب الحقّ فاخطأه کمن طلب الباطل فأدرکه»؛آن کسى که دنبال حق هست، منتها اشتباه میکند - دنبال حق است؛ از روى جهالت، از روى قشرى‏گرى خطا میکند، اشتباه میکند - او مثل کسى نیست که دنبال باطل میرود و به باطل میرسد؛ اینها یک جور نیستند.

این سلوک سیاسى امیرالمؤمنین است. وقتى نگاه میکنیم، مى‏بینیم که این سلوک سیاسى عیناً با رفتار معنوى آن بزرگوار، همخوان و قابل تطبیق است. و امیرالمؤمنین در همه جا، همان على بن ابى‏طالبِ برجسته‏ى ممتازى است که دنیا نظیر او را ندیده است.

خطبه‏‌ى دوم‏

بار دیگر در این خطبه، خودم و همه‏ى شما برادران و خواهران عزیز را توصیه و دعوت میکنم به تقواى الهى. در رفتارمان، در گفتارمان، در عملکردمان، رعایت تقوا و پرهیزگارى را بکنیم.

در خطبه‏ى دوم، اولاً لازم است که یاد مرحوم آیةاللَّه طالقانى و همچنین یاد شهید آیةاللَّه مدنى (رضوان اللَّه علیهما) را گرامى بداریم. این ایام، مناسبت با هر دوى این بزرگواران دارد و این دو نفر جزو کسانى هستند که خاطره‏ى آنها از تاریخچه‏ى امامت جمعه در کشور ما انفکاک‏ناپذیر است. حقاً و انصافاً هر کدام از این دو مرد بزرگ به نحوى حقوق فراموش‏نشدنى دارند و یاد فراموش نشدنى‏اى از آنها در ذهنها و در تاریخ ما خواهد ماند.

یکى از مطالبى که امروز در این خطبه عرض میکنم - در واقع مخاطب این سخنان که در حضور شما نمازگزاران عزیز و مردم عزیزمان عرض میشود، جریانهاى سیاسى، شخصیتهاى سیاسى و مسئولان سیاسى سابق و لاحق هستند - این است که از فرصت ماه مبارک رمضان استفاده کنیم. به عنوان بیان حقائق و نصایح، عرایضى را عرض میکنیم؛ ان‏شاءاللَّه که هم براى مخاطبان این سخن، هم براى خود ما، هم بخصوص براى جوانهاى عزیزمان و مردم عزیز و مؤمنمان مفید واقع شود.

این کسانى که مخاطبند، البته کسانى هستند که تاکنون در درون نظام اسلامى تعریف شده‏اند؛ شخصیتهاى درون نظامند، جزو نظامند، که ان‏شاءاللَّه در آینده هم همه در درون نظام باشند و براى این نظام کار و تلاش کنند. این درون نظام و برون نظام، یک مفاهیم تبلیغاتى و شعارهاى پوچ نیست؛ تابلوى صرف نیست؛ یک شاخصهائى دارد، مبناهاى عقیدتى دارد، مبناهاى علمى دارد. تا حالا اینجور بوده، ان‏شاءاللَّه بعد از این هم همین جور باشد.

انواع اختلاف نظرهای سیاسی

یک مطلب این است که از اول انقلاب تا امروز، در جریان انقلاب و جریان اصیل این مردم انشعابهائى به وجود آمده، تعارضهائى به وجود آمده است. بعضى از این تعارضها و انشعابها خسارت‏زا هم بوده است؛ بعضى هم نه، با هشیارى مردم، با آگاهى و مسئولیت‏پذیرى عناصر فعال در این جریانها، حل شده است؛ براى انقلاب و براى کشور بارى درست نکرده است. این اختلاف نظرها و انشعابهائى که پیدا میشود، همه یک جور نیست.

بعضى انشعابها ناشى از اختلاف در مبانى و در عقاید است؛ بعضى از اینها بحث عقاید و معتقدات نیست؛ بحث منافع است، دعوا بر سر منافع است؛ بعضى از این اختلافها هیچکدام از اینها نیست؛ مسئله‏ى سلائق است، اختلاف دیدگاه و اختلاف سلیقه در اجراى اصول است؛ در چهارچوب اصول و مبانى، در روشها اختلاف به وجود مى‏آید؛ لذا اینها یک جور نیستند.

روش های مختلف امام خمینی در برخورد با این اختلافات

خوب، از اول انقلاب در بین همین گروه‏هائى که در دوران پیش از انقلاب و در حوادث سالهاى مبارزات، همه در کنار هم بودیم، اختلافهائى به وجود آمد. امام (رضوان اللَّه تعالى علیه) با همه‏ى این اختلافات یک جور برخورد نکرد. همین طور که در روش امیرالمؤمنین عرض کردیم، روش امام (رضوان اللَّه علیه) هم همین جور بود؛ یعنى اول با مدارا، با نصیحت؛ لیکن آن وقتى که اقتضاء کرد، برخورد کرد. یک گروه مربوط به دولت موقت بودند و مشکلات آنها بود، یک گروه آن کسانى بودند که علیه لایحه‏ى قصاص آن حرکت را انجام دادند، یک گروه حتّى کار را به ترور و درگیرى‏هاى خیابانى کشیدند؛ با هر کدام از اینها امام یک نحوى برخورد کرد. در سطوح بالاى حکومت هم بود؛ نخست‏وزیر بود، رئیس جمهور بود، حتّى بعدها در اواخر عمر امام (رضوان اللَّه علیه) در سطوح بالاتر از رئیس جمهور هم بود. امام با کسانى که احساس کردند نمیشود با اینها بیش از آن مدارا کرد، برخورد کردند. همه هم سوابق انقلابى داشتند، سوابق مذهبى داشتند، خیلى‏شان هم در سطوح بالا بودند؛ لیکن خوب، اینجور شد دیگر؛ این انشعابها پیش آمد. بعضى واقعاً با امام درافتادند؛ بعضى نه، اختلاف نظرى هم بود، اما به درگیرى و دعوا و انشعاب و انشقاق نینجامید. بعضى با امام درافتادند و مداراى امام را ندیده گرفتند. امام به همین گروهک منافقین که خواسته بودند بیایند با ایشان ملاقات کنند، پیغام دادند که اگر شما به حق عمل کنید، من مى‏آیم سراغ شما؛ اگر دست از این کارهاى خلاف بردارید، خود من مى‏آیم سراغ شما. یعنى امام تا این حد با اینها مدارا کردند و حرف زدند. خوب، وقتى احساس خطر شد؛ بخصوص آن وقتى که مسئله، مسئله‏ى رسوخ دادن مبانى غلط در کالبد نظام و انقلاب است، این دیگر مثل سمِ مهلک است. آن وقت امام رعایت نکردند، مدارا نکردند؛ برخورد کردند. این در مورد آن چیزهائى است که در اختلافات بنیانى است.

چه زمان اختلافات رنگ دشمنی با نظام می گیرد؟

حالا همانهائى هم که اختلاف بر سر منافع دارند، گاهى رنگ عقیدتى و مبنائى به آن میدهند. هر کدام از اینها باشد - یا آنهائى که اختلاف در مبانى و عقاید است، یا آنهائى که اختلاف بر سر منافع است - آنجائى که به درگیرى با نظام و درگیرى با انقلاب و پشت کردن به مبانى انقلاب باشد، آن وقت حالت دشمن را پیدا میکنند.

رفتار نظام با دگر اندیشان چگونه است؟

البته کسى عقیده‏اى مخالف داشته باشد، کارى به کار نظام نداشته باشد، نظام با او کارى ندارد. بعضى رائج کرده‏اند: «دگراندیشان». نظام با دگراندیشان چگونه رفتار میکند؟ نظام با دگراندیشان کارى ندارد. این همه دگراندیش هست. دگراندیش سیاسى که بالاتر از دگراندیش دینى نیست. خوب، ما اقلیتهاى دینى داریم که دگراندیشند، توى مجلس شوراى اسلامى هم عضو دارند، در مناصب مختلف هم حضور دارند. بنابراین بحث دگراندیشى نیست؛ بحث مخالفت است، بحث معارضه است، بحث ضربه زدن است، در مقابل نظام و در مقابل انقلاب شمشیر کشیدن است. آنى که نظام با او برخورد میکند، این است. اما اگر اختلاف، اختلاف در سلائق است، در روشهاست، نه، این اختلافات مضر نیست؛ نافع هم هست.

اشکالى ندارد که مسئولان کشور، متولیان امور کشور منتقدینى داشته باشند که ضعفهاى آنها را به خود آنها نشان بدهند. وقتى انسان در مقام رقابت قرار بگیرد، مقابل منتقد قرار بگیرد، بهتر کار میکند. اینجور نیست که وجود منتقدین و کسانى که این روش را قبول ندارند، آن روش را قبول دارند، براى نظام ضررى داشته باشد؛ منتها باید در چهارچوب نظام باشد؛ این اشکالى ندارد، این مخالفت هیچ مخالفت مضرى نیست؛ نظام هم مطلقاً با یک چنین مخالفتى برخورد نمیکند.

اصول انقلاب چیست؟

البته انتقاد باید در چهارچوب اصول باشد. اصول انقلاب هم مشخص است که چیست. اصول انقلاب امور سلیقه‏اى نیست که هر که از یک گوشه‏اى در بیاید، سنگ اصول را به سینه بزند؛ بعد که سراغ این اصول میرویم، مى‏بینیم بیگانه‏ى از انقلاب است. اصول انقلاب، اسلام است؛ قانون اساسى است؛ رهنمودهاى امام است؛ وصیت‏نامه‏ى امام است؛ سیاستهاى کلى نظام است که در قانون اساسى معین شده است که این سیاستهاى کلى بایست تدوین بشود. در این چهارچوب، اختلاف نظر، اختلاف ممشا، اختلاف سلیقه عیب نیست، که حسن است؛ مضر نیست، که مفید و نافع است. این یک مطلب است که در میدان معارضات اینچنینى، نظام با هیچ کس برخورد نمیکند.

نوع برخورد نظام با مخالفت های نظری

آنجائى که افراد در چهارچوب اصول رفتار کنند، دنبال خشونت نروند، درصدد بر هم زدن امنیت جامعه نباشند، آسایش جامعه را نخواهند به هم بزنند - از این کارهاى خلافى که انجام میگیرد؛ دروغ‏پراکنى و شایعه - نظام هیچگونه مسئله‏اى ندارد. مخالفینى هستند، نظراتى دارند، نظرات خودشان را بیان میکنند؛ نظام برخورد نمیکند. بناى نظام در اینجا، جذب حداکثرى و دفع حداقلى است. این، روش نظام است؛ این را همه توجه بکنند. آن کسانى هم که نظر مخالف دارند، نظرات مخالف با نظرات رسمى دارند، در این چهارچوب میتوانند خودشان را مقایسه کنند.

نوع برخورد نظام با مخالفت های عملی

اگر کسى با مبانى نظام معارضه کند، با امنیت مردم مخالفت کند، نظام مجبور است در مقابل او بایستد.

ما درباره‏ى افرادى که به آنها اهانت میشود، تهمت زده میشود، میگوئیم اینها حق دفاع دارند؛ خوب، نظام هم همین جور است؛ نظام هم حق دفاع از خودش را دارد. این خطاست که کسى خیال کند چون نظام حاکمیت است و قدرت سیاسى است، نباید دفاع کند؛ بى‏دفاع بماند؛ در مقابلش هرگونه مخالفتى، معارضه‏اى، قانون‏شکنى‏اى، مرزشکنى‏اى انجام بگیرد، باید عکس‏العمل نشان ندهد؛ این درست نیست؛ هیچ جاى دنیا هم چنین نیست. در اختلافات گوناگونى که در بین احزاب دنیا وجود دارد - در همین کشورهائى که خودشان را پیشرو دموکراسى میدانند - هیچکدام از این احزاب متعارض و متخالف، با اصول و مبانى آن نظام مخالفت نمیکنند؛ والّا از نظر مردم مردود هستند. دستگاه‏هائى دارند؛ دستگاه‏هاى رعایت قانون اساسى و دادگاه قانون اساسى - شبیه شوراى نگهبان خودمان - اینها را رد میکنند. اینجور نیست که قبول کنند یک نفرى بیاید در یک نظامى علیه مبانى آن نظام مبارزه کند، معارضه کند، آن وقت نظام در مقابل او ساکت و آرام بنشیند. به کمتر از آن هم گاهى دیده میشود که در همین نظامهاى اروپائى برخوردهاى خشن و تندى میکنند؛ چیزهائى که جزو اصول هم محسوب نمیشود. بنابراین برخورد با نظام، برخورد با مبانى نظام، ایستادگى و شمشیر کشیدن روى نظام، جواب تند دارد؛ اما نظر مخالف داشتن، نظر متفاوت داشتن، آن وقتى که با این اشکالات همراه نباشد، تهمت و شایعه‏افکنى و دروغ  و از این چیزها نباشد، نه، نظام هیچگونه برخوردى نخواهد کرد. شیوه‏ى نظام این نبوده، امروز هم نیست و ان‏شاءاللَّه در آینده هم نخواهد بود. این یک نکته.

مراقبت جدی سیاسیون ازانحراف و فسادپذیرى شخصى

نکته‏ى دیگرى که فعالان سیاسى، مسئولان، صاحبان قدرت، صاحبان مسئولیتهاى گوناگون و متنفذین بشدت بایستى مراقب آن باشند، مسئله‏ى انحراف و فسادپذیرى شخصى است؛ همه‏مان باید مراقبت کنیم. انسانها در معرض فسادند، در معرض انحرافند. گاهى لغزشهاى کوچک، انسان را به لغزشهاى بزرگ و بزرگتر و گاهى به پرتاپ شدن در اعماق دره‏هائى منتهى میکند؛ خیلى باید مراقب بود.

نفاق؛ عاقبت عدم مراقبت از خود

 قرآن هشدار داده است. در موارد متعدد، در قرآن این هشدار وجود دارد. یک جا میفرماید: «ثمّ کان عاقبة الّذین اساؤا السّوأى ان کذّبوا بأیات اللَّه»؛ عاقبت بعضى از کارها این است که انسان به آن خانه‏ى بدترین میرسد که تکذیب آیات الهى است. یک جا میفرماید: «فأعقبهم نفاقا فى قلوبهم الى یوم یلقونه بما اخلفوا اللَّه ما وعدوه»؛خلف وعده‏ى با خدا کردند، این موجب شد نفاق در دلهایشان به وجود بیاید. یعنى انسان گناهى انجام میدهد، این گناه انسان را به وادى نفاق میکشاند؛ که نفاق، کفر باطنى است. همین جا در قرآن، کافرین و منافقین در کنار هم هستند. در یک آیه‏ى دیگر میفرماید: «انّ الّذین تولّوا منکم یوم التقى الجمعان انّما استزلّهم الشّیطان ببعض ما کسبوا». اینى که مى‏بینید یک عده‏اى در مقابل دشمن منهزم میشوند، طاقت نمى‏آورند، نمیتوانند ایستادگى کنند، به خاطر آن چیزى است که قبلاً از اینها سر زده است؛ باطن خودشان را با گناه و با خطا خراب کرده‏اند. لغزشها انسان را فاسد میکند. این فساد، به انحراف در عمل و گاهى به انحراف در عقیده منتهى میشود. این هم بمرور پیش مى‏آید؛ دفعتاً پیش نمى‏آید که ما فکر کنیم یک نفرى شب مؤمن میخوابد، صبح منافق از خواب بیدار میشود؛ نه، بتدریج و ذره ذره پیش مى‏آید. این، علاجش هم مراقبت از خود است. مراقبت از خود هم یعنى همین تقوا. بنابراین علاجش تقواست. مراقب خودمان باشیم. نزدیکان افراد مراقبت کنند؛ زنها از شوهرهایشان، شوهرها از زنهایشان، دوستان نزدیک از همدیگر؛ «و تواصوا بالحقّ و تواصوا بالصّبر».از یکدیگر مراقبت کنیم، براى اینکه دچار نشویم.

هشدار در مورد لغزش برخی مسئولان

مردم مسئولین را موعظه کنند، نصیحت کنند، خیرخواهى کنند، بنویسند براى آنها، بگویند براى آنها، پیغام بدهند تا مبادا دچار لغزش بشوند. خطرات لغزش مسئولین هم براى نظام، براى کشور و براى مردم بیشتر است. انسان گاهى در بعضى از حرفها، در بعضى از اقدامها و تحرکات، این را احساس میکند؛ نشانه‏هاى یک چنین انحرافى را انسان مشاهده میکند. به خدا باید پناه برد، از خدا باید کمک خواست.

احتمال خطر فساد و انحراف برای نظام اسلامی

نکته‏‌ى بعدى این است که عین همان چیزى که در مورد یک شخص ممکن است پیش بیاید - یعنى فساد و انحراف - در یک نظام هم ممکن است پیش بیاید. در یک نظام حکومتى، یک نظام سالم، یک نظام اسلامى، همین بیمارى‏اى که اشخاص ممکن است دچارش بشوند، ممکن است به سراغ نظام اسلامى بیاید، به سراغ جمهورى اسلامى بیاید. اسم، جمهورى اسلامى باشد، ظاهر اسلامى باشد، صورت، صورت اسلامى باشد، اما سیرت و رفتار و عملکرد و برنامه‏ها، برنامه‏هاى غیر اسلامى؛ همان مسئله‏‌ى صورت و سیرت انقلاب که سال گذشته براى دانشجویان عزیز در یک جائى این را مطرح کردم.

حرکت جامعه و نظام دو جور است: حرکت مثبت، حرکت منفى؛ حرکت به سمت عروج و اوج، حرکت به سمت نزول و سقوط.

نشانه های حرکت نظام به سمت اوج

حرکت به سمت اوج این است که جامعه به عدالت‏خواهى نزدیک شود؛ به دین، رفتار دینى و اخلاق دینى نزدیک شود؛ در فضاى آزادى رشد پیدا کند؛ رشد عملى، رشد علمى و رشد صنعتى پیدا کند؛ در بین جامعه، تواصى به حق و تواصى به صبر وجود داشته باشد؛ جامعه روزبه‏روز در مقابل دشمنان خدا، دشمنان دین، دشمنان استقلال کشور، احساس اقتدار بیشترى بکند، ایستادگى مقتدرانه‏ى بیشترى بکند؛ روزبه‏روز در مقابل جبهه‏ى ظلم و فساد بین‏المللى ایستادگى خودش را بیشتر کند؛ اینها رشد است، اینها نشانه‏ى حرکت مثبت جامعه است؛ دنیا و آخرت یک جامعه را اینها آباد خواهد کرد. ما باید دنبال یک چنین حرکت مثبتى باشیم.

نشانه های حرکت به سمت تنزل

اما نقطه‏ى مقابل اینها، یک حرکت به سمت تنزل هم وجود دارد: به جاى حرکت به سمت عدالت، حرکت به سمت شکافهاى عظیم اقتصادى و اجتماعى با توجیه‏هاى گوناگون؛ به جاى استفاده‏ى از آزادى براى رشد علمى و رشد عملى و رشد اخلاقى، لاابالیگرى و استفاده‏ى از آزادى در جهت فساد و فحشا و اشاعه‏ى گناه و اشاعه‏ى خلاف؛ به جاى ایستادگى در مقابل مستکبران، متجاوزان و غارتگران بین‏المللى، به جاى اقتدار نشان دادن در مقابل اینها، در مقابل آنها منفعل شدن، احساس ضعف کردن، عقب‏نشینى کردن؛ آنجائى که باید به آنها اخم کرد، به آنها لبخند زدن؛ آنجائى که باید بر سر حقوق خود ایستاد، از حقوق صرف نظر کردن - حالا حق هسته‏اى و غیر هسته‏اى - اینها نشانه‏هاى انحطاط است. حرکت جامعه باید به سمت آن تعالى و آن ارزشها، حرکت به سمت بالا باشد؛ حرکت مثبت باشد. این حرکتهاى به سمت پائین، همان بیمارى‏هائى است که براى نظام اسلامى ممکن است پیش بیاید؛ و این خطر براى نظام اسلامى است؛ مردم باید بیدار باشند.

ماهیت حقیقی جمهوری اسلامی و پیروزی آن مبتنی بر مبانی امام

 جمهورى اسلامى آن وقتى واقعاً جمهورى اسلامى است که با همان مبانى مستحکم امام، همان چیزهائى که در دوران حیات مبارک امام مطرح بود، شعار بود، بجد دنبال میشد، با همان شعارها پیش برود. هر جا ما با آن شعارها پیش رفتیم - من با بصیرت عرض میکنم، بنده اوضاع این سى سال را از نزدیک آزمایش کردم - پیشرفت با ما بوده است، پیروزى با ما بوده است، عزت با ما بوده است، منفعت دنیائى هم با ما بوده است؛ هر جا از آن شعارها عقب‏نشینى کردیم و کوتاه آمدیم، به دشمن میدان دادیم، ضعف پیدا کردیم، عقبگرد پیدا کردیم، عزت به دست نیامده است، دشمن جرى‏تر شده است، پیشتر آمده است؛ از لحاظ مادى هم ضرر کردیم. این خطاست که بعضى خیال کنند علاج مشکلات کشور - چه مشکلات اقتصادى، چه مشکلات اجتماعى، چه مشکلات سیاسى - این است که انسان در مقابل دشمن مستکبر سلاح را بیندازد؛ دشمن مستکبر همین را میخواهد.

هدف دشمن از بلواهای بعد ازانتخابات

همه‏‌ى این بلواهائى که شما مشاهده کردید در دوره‏ى بعد از انتخابات پیش آمد و پیش آوردند و آنها حمایت کردند، براى همین بود که شاید بتوانند پشتوانه‏ى مردمى انقلاب را ضربه بزنند و از انقلاب بگیرند. بنده عرض کردم نشانه‏ى اعتماد مردم به این نظام، حضور چهل میلیونى در انتخابات بود. حالا در رادیوهاى بیگانه و متأسفانه بعضى هم در داخل همنواى با آنها، هى اصرار و تکرار که بله، اعتماد مردم از نظام سلب شده! این، جواب آن حرف است. آنجا ما گفتیم اینى که هشتاد و پنج درصد مردم مى‏آیند رأى میدهند، چهل میلیون پاى صندوقها مى‏آیند، به هر کسى که رأى میدهند، خود آمدن پاى صندوق، نشانه‏ى اعتماد مردم به نظام است - که حقیقت قضیه هم همین است - اینها براى اینکه این حرف را دروغ از آب در بیاورند، مکرر در مکرر تبلیغات کردند که اعتماد مردم از دست رفته؛ چه کار کنیم؟ حالا بعضى در لباس دلسوزى گفتند چه کار کنیم که اعتماد برگردد! مردم به نظام اعتماد دارند، نظام هم به مردم اعتماد دارد. ان‏شاءاللَّه خواهید دید در انتخابات آینده - که حالا دو سه سال دیگر است - همین مردم با وجود همین بازیگرى‏اى که مخالفان و دشمنان و غافلان و بى‏خبران داخلى کردند، یک حضور مستحکمِ قوى‏اى در انتخابات خواهند داشت.

مراقبت از تبدیل نظام جمهوری اسلامی به یک نظام سکولار

پس نکته این است که باید همه مراقب باشیم که نظام جمهورى اسلامى - که نظام اسلامى است، نظام دینى است، مفتخر به این است که در قالب احکام دین و اسلام و قرآن میخواهد حرکت کند - تبدیل نشود به یک نظام بى‏اعتقاد به دین؛ به قول آقایان، یک نظام سکولار؛ باطن سکولار، ظاهر دینى؛ باطن مجذوب به فرهنگ غربى و قدرتهاى مسلط بر آن فرهنگ، و ظاهر شعائر دینى و مسائل دینىِ دم‏دستى؛ اینجورى نشود. نظام اسلامى باید به معناى واقعى کلمه، اسلامى باشد و روزبه‏روز به مبانى اسلام نزدیکتر شود؛ این است که گره‏هاى فروبسته را باز میکند، این است که مشکلات را حل میکند، این است که به جامعه عزت و اقتدار میدهد، این است که طرفداران نظام جمهورى اسلامى را در همه جاى دنیا بیشتر خواهد کرد.

عدم ترسیدن وسست شدن در مقابل دشمن 

 

 

عده‏اى نگاه میکنند به دشمنی‌ها، دلشان را از دست میدهند؛ زهره‏شان آب میشود از اینکه مى‏بینند دهانهاى از خشم گشوده، علیه جمهورى اسلامى بدگوئى میکنند، حرف میزنند. خوب، همه‏ى نظامهاى عالم، همه‏ى حکومتهاى عالم دشمنانى دارند و دوستانى؛ امروز هم اینجور است، در طول تاریخ هم اینجور بوده. هیچ حکومتى را شما پیدا نمیکنید که همه‏ى مردم در داخل آن حکومت و خارج آن حکومت با او خوب باشند یا همه با او بد باشند؛ نه، یک عده‏اى موافق دارند، یک عده‏اى مخالف. حکومت پیغمبر هم همین جور بود، حکومت امیرالمؤمنین هم همین جور بود، حکومت معاویه و یزید هم همین جور بود؛ یک عده‏اى موافق، یک عده‏اى مخالف. جمهورى اسلامى هم همین جور است؛ یک عده‏اى موافقش هستند، یک عده مخالفش هستند؛ منتها مسئله این است که ببینیم موافقین یک حکومت کى‏هایند، مخالفین این حکومت کى‏هایند؛ این شاخص است.

ماهیت موافقین ومخالفین با نظام اسلامی

یک حکومتى هست که هرچه غارتگر بین‏‌المللى است، با او مخالف است؛ هرچه زورگوى بین‏المللى است، با او مخالف است؛ هر دولت داراى سابقه‏ى سیاه استعمارگرى با او مخالف است؛ هر سرمایه‏دار صهیونیست خبیثى با او مخالف است. خوب، این مخالفتها مایه‏ى افتخار است؛ اینها که نباید کسى را بترساند. موافقینش کى‏هایند؟ ملتهاى مؤمن در سرتاسر دنیا موافق با او هستند؛ ملتهاى مسلمان، غیر ایرانى؛ در آفریقا، در کشورهاى آفریقاى شمالى، در نقاط مسلمان‏نشین آفریقا، در آسیا، تا اندونزى، تا مالزى، در کشورهاى عربى، غیر عربى، در اروپا، جماعتهاى مسلمان، ملتهاى مسلمان، دوستدار او هستند، هوادار او هستند.

در بلواهاى بعد از انتخابات، مسلمانان کشورهاى مختلف اسلامى نگران بودند؛ پیغام میدادند به آشنایان خودشان در اینجا، که در ایران چه خبر است؟ اینها میگفتند ناراحت نباشید، نترسید، جمهورى اسلامى قوى‏تر از این حرفهاست. یک حکومتِ اینجورى است؛ دشمنانش آنهایند، دوستانش اینهایند. همه‏ى بدها و شمرهاى عالم با او دشمنند، همه‏ى مظلومان با او موافقند؛ ملت فلسطین طرفدار اوست، ملتهاى عربىِ مقاوم طرفدار او هستند. بله، دولت آمریکا هم مخالفش است، دولت انگلیس هم که خباثت دویست ساله در ایران دارد - سابقه‏ى خباثت انگلیسى‏ها در ایران، دویست ساله است - با او مخالف است. این مخالفتها کسى را به وحشت نمى‏اندازد. اما یک دولتى بعکس است؛ طرفدارش عبارتند از دزدها و غارتگرها و مستکبرین و زورگویان عالم، مخالفینش عبارتند از ملت خودش یا ملتهاى مؤمن و ملتهاى مظلوم؛ این مایه‏ى ننگ است. جمهورى اسلامى تا امروز مخالفینى داشته است از آن قبیل مخالفین؛ دزدهاى عالم، غارتگرهاى عالم، مستکبرین عالم؛ اینهایند که با جمهورى اسلامى مخالفند؛ اینهایند که در مجامع جهانى سعى میکنند با جمهورى اسلامى مقابله و مخالفت کنند؛ اما آحاد مردم، توده‏هاى مردم، دولتهاى مستقل، سیاستمداران منفک از آن قدرتها، ملتهاى مظلوم، اینها موافق با جمهورى اسلامى‏اند. به خاطر ترس از اینگونه مخالفتها، نباید چهره‏ى تسلیم به دشمن نشان داد. به هر حال نسل جوان ما بایستى هشیار باشد.

جمهوری اسلامی تامین کننده ی اقتدار همه جانبه

جوانهاى عزیز! این کشور مال شماست، فردا متعلق به شماست. یک نظام مقتدر - چه اقتدار علمى، چه اقتدار سیاسى، چه اقتدار اقتصادى، چه اقتدار اطلاعاتى، چه اقتدار تحرک در مناطق گوناگون جهان و اقتدار بین‏المللى - مایه‏ى عزت شماست، مایه‏ى افتخار شماست و شما باید براى تکمیل و تتمیم چنین نظامى تلاش کنید و احساس وظیفه کنید. جوانها وظیفه دارند.

جمهورى اسلامىِ به معناى حقیقى - یعنى همان جمهورى اسلامى که امام (رضوان اللَّه تعالى علیه) براى ما پایه‏‌گذارى کرد و به کشور ما هدیه داد - میتواند همین خصوصیات را تأمین کند؛ اقتدار بین‏المللى را، اقتدار سیاسى را، عزت را، رفاه دنیا و آبادى معنوى آخرت را.

مراقبت از حرکت های تغییر دهنده جمهوری اسلامی

اما مراقب باشید یک نظام جمهورى اسلامى تقلبى نخواهند براى ما درست کنند؛ کارى که در ده سال گذشته هم بعضاً حرکاتى انجام گرفت، اما خداى متعال مهار کرد؛ مردم بیدار بودند، هشیار بودند، اجازه ندادند. میخواستند کارهائى بکنند، شعارهاى امام را به موزه بسپرند؛ صریحاً میگفتند که اینها کهنه شده! نه، شعارهاى انقلاب کهنه شدنى نیست؛ همیشه تازه است، همیشه براى آحاد مردم جذاب است. شعارى که به نفع مستضعفین است، شعارى که به نفع عزت ملى است، شعارى که در آن مقاومت و ایستادگى است، این شعارها هیچ وقت کهنه نمیشود؛ براى هیچ ملتى کهنه نمیشود، براى نظام ما هم کهنه نخواهد شد.

اهمیت اقدام امام خمینی در تعیین روز قدس

هفته‏ى آینده - جمعه - روز قدس است؛ این یکى از برجسته‏ترین یادگارهاى امام عزیز ماست؛ نشانه‏ى دلبستگى انقلاب و دلبستگى ملت ما به ماجراى قدس شریف و ماجراى فلسطین است. به برکت روز قدس، این نام را ما توانستیم هر سال در دنیا زنده نگه داریم. خیلى از حکومتها و خیلى از سیاستها میخواستند، مایل بودند، تلاش کردند، پول خرج کردند که مسئله‏ى فلسطین فراموش شود. اگر تلاش جمهورى اسلامى نبود، اگر ایستادگى جمهورى اسلامى با تمام قوا در مقابله‏ى این سیاست خباثت‏آلود نبود، بعید نبود که بتوانند مسئله‏ى فلسطین را بتدریج به زاویه بکشانند؛ اصلاً فراموش کنند. الان هم خود دستگاه استکبار و خود صهیونیستهاى خبیث معترفند، معتقدند و ناراحتند از اینکه جمهورى اسلامى پرچم فلسطین را برافراشته است و نمیگذارد که با سازشکارى هائى که میخواهند انجام بدهند، مسئله‏ى فلسطین را از دور خارج کنند. روز قدس، روز زنده کردن این یاد و این نام است. امسال هم به توفیق الهى، به هدایت الهى، ملت عظیم ما در تهران و در همه‏ى شهرستانها روز قدس را گرامى خواهند داشت، راهپیمائى خواهند کرد. در کشورهاى دیگر هم بسیارى از مسلمانان در روز قدس از ملت ایران تبعیت میکنند.

پروردگارا! به محمد و آل محمد روزبه‏روز ملت ما را سرزنده‏تر، بیدارتر، قوى‏تر، مقتدرتر و بانشاطتر قرار بده.

والسّلام علیکم و رحمةاللَّه و برکاته‏

 
 فایل (های) پیوستی : 
14891.pdf 14892.doc

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد