محورهای بیانات مقام معظم رهبری در دانشکده علوم دریایی نوشهر (۱۳۸۸/۰۷/۱۴)
بسماللهالرّحمنالرّحیم علل اهمیت نیروهای مسلح اهمیتى که براى نیروهاى مسلح و کسانى که در این کسوت انجام وظیفه میکنند و به کشور خود و ملت خود خدمت میکنند و اهمیتى که براى این مجموعه قائلیم، اولاً از این جهت است که مجموعهى نیروهاى مسلح، برترین عامل در حفظ امنیت کشورند. نیروهاى مسلح به گفتهى امیر مؤمنان دژ ملت، باروى ملت، حصن و حصار مستحکم مردم سرزمینهاى خود هستند و امنیت را اینها تأمین میکنند. و ارزش امنیت و وزنش در هر مجموعهى اجتماعى و براى هر ملتى، با چیز دیگرى قابل مقایسه نیست. اگر امنیت بود، دانش و پیشرفت و عدالت و سرافرازى و عزت و دنیا و آخرت در آن جامعه میسر میشود. امنیت که نباشد، دستاوردهاى بشرى، دستنیافتنى میشود. این اولین دلیلى است که براى احترام به نیروهاى مسلح و اهتمام به این مجموعهها، انسان میتواند براى دل خود و رفتار خود اقامه کند. دومین دلیل این است که نیروهاى مسلح در راه این انجام وظیفه، هزینهاى را آماده شدهاند بپردازند که با هیچ چیز دیگرى قابل مقایسه نیست. نیروهاى مسلح، جان خود را به این میدان آوردهاند. نظامىِ مدافعِ از امنیت کشور - چه ارتشى و چه سپاهى و چه دیگر بخشهاى نیروهاى مسلح جمهورى اسلامى - براى اینکه امنیت را حفظ کنند، جان خود را به میدان آوردهاند. این، چیز بزرگى است. علت اینکه شهیدان عزیز ما هرگز از یاد ملت نمیروند، این است که این سرمایه را فدا کردند. اهل دنیا نه فقط از جان، از خواستههاى حقیر هم نمیگذرند. مردان حق، سلحشوران، مدافعان ارزشهاى معنوى، حاضرند جان خود را کف دست بگیرند و در این میدان قدم بگذارند. اهمیت اقتدار در صحنه بین الملل عزیزان من! جوانان برومند دانشگاههاى افسرىِ ارتش جمهورى اسلامى ایران! شما یکى از پایههاى مستحکم اقتدار این کشور محسوب میشوید. هر ملتى حق دارد و وظیفه دارد که در اقتدار خود بکوشد. ملتها اگر خود را به مرحلهى اقتدار نرسانند، در کشاکش درگیرىهاى جهانى و قدرتطلبىها لگدمال خواهند شد. آن ملتى که به ضعف خو کند، ضعف را براى خود عیب بزرگ نشمارد، آن ملت شایستهى سربلندى و عزت نیست. قدرتها، چکمهپوشان عالم، سرنیزهدارانِ مستبد و دیکتاتور بینالمللى، به چنین ملتى رحم نخواهند کرد. ملتها وظیفه دارند خود را مقتدر کنند. تکیه بر عنصر معنوی اقتدار البته اقتدار یک ملت فقط به نیروهاى مسلح نیست. اقتدار ملت، یک حقیقت چندجانبه است؛ نیروهاى مسلح، آن خط مقدم تحرک و نشانهى اقتدار ملتند. اما یک ملت از لحاظ دانش باید پیشرفته باشد، از لحاظ اخلاق، از لحاظ ایمان، از لحاظ عزم و اراده، تا بتواند اقتدار خود را حفظ کند. ما تکیه میکنیم بر روى عناصر معنوى اقتدار. اصلىترین عنصر اقتدار معنوى، ایمان است؛ ایمان به خدا، توکل به خدا، حسنظن به خدا. این است که دل را آماده میکند براى ورود در میدانهاى دشوار؛ این است که گامها را استوار میکند براى پیمودن جادههاى سخت؛ این است که مشکلات را در چشمها کوچک میکند، هدفهاى بزرگ را در اختیار انسان میگذارد و در مد نظر او و نگاه او قرار میدهد؛ ایمان به خدا. بدون این ایمان، انسان یک قالب مادى است. دلها از عشق به خدا و عشق به معنویت و فضیلت، در آنچنان مجموعههائى که ایمان به خدا ندارند، نمیتپد؛ اقتدار هم به معناى حقیقى کلمه به دست نمىآید. اقتدار فقط با داشتن سلاحهاى پیشرفته نیست؛ با داشتن پول و قدرت سیاسى و تبلیغاتى هم نیست. اگر پول و سلاح پیشرفته و ابزارهاى مخرب میتوانستند اقتدار حقیقى را براى یک کشور به وجود بیاورند، رژیم صهیونیستى در مقابل جوانان مؤمن لبنان در جنگ سى و سه روزه و در مقابل جانبرکفان غزه در جنگ بیست و دو روزه، آنجور رسوا و مفتضح نمیشد. اگر عناصر مادى قدرت، براى اقتدار حقیقى کافى بود، دولت ایالات متحده در جنگ با مردم محروم و بىدفاع افغانستان، در اشغال افغانستان، در اشغال عراق ناکام نمیماند. اینها در مقابل چشم ماست؛ اینها آزمونهاى بسیار مهم و ارزندهى حقائقى است که شنیدهایم و خواندهایم و دانستهایم. سقوط قدرت های متکی بر قدرت مادی ملتها وقتى با ایمان، با هدفهاى روشن، دلهایشان نورانى شد، عزم و ارادهى لازم را پیدا میکنند. دست تجاوز به جان انسانها و دست تطاول به زندگى انسانها دراز نمیکنند. اقتدار به این نیست که انسان به همسایهى خود تجاوز کند؛ به مردمى مظلوم و بىدفاع حمله کند؛ از آن سوى دنیا براى سرکوب یک ملت و براى هدفهاى نظامى و اقتصادى و سیاسى، ارتش خود را به هزارها کیلومتر اینطرفتر منتقل کند؛ اینها اقتدار نیست. قدرتهاى مادىاى که بر چنین پایههائى تکیه کردهاند و حجیم شدهاند و وزن سنگین خود را در دنیاى سیاست و اقتصاد بر دیگران تحمیل کردهاند، سزاى این نابکارى را خواهند دید؛ سقوط خواهند کرد. ملتهاى مؤمن اگرچه مستضعف، وقتى تلاش کنند، وقتى با عزم و ارادهى فولادین و با نیت پاک، با هدفهاى درست قدم در راه بگذارند، آنها آیندهى جهان را در اختیار خواهند داشت. آیندهاى که در آن تجاوز نیست، تطاول نیست، مسابقهى وحشت نیست، مسابقهى تسلیحاتى نیست؛ آیندهاى مبتنى بر عدالت. شما در نیروهاى مسلح و جوانان عزیز ما در بخشهاى مختلف این کشور، پیشگامان این حرکتید. جمهورى اسلامى ایران این پیام نو، این پیام روشن، این پیام صلح و سعادت را براى جهان امروز و فردا دارد. فردا مال شماست، تلاش کنید. با عزم راسخ، با نیت درست، با به میدان آوردن همهى ظرفیت وجودى خود، آن هستهى مستحکم را به وجود بیاورید، توسعه بدهید تا بتوانید به معناى واقعى کلمه سربازان و پیشگامان و پیشاهنگان این حرکت باشید. توانمندیها و امتیازات نیروهای مسلح ایران امروز نیروهاى مسلح به توفیق الهى در جمهورى اسلامى ایران امتیازات بزرگى دارند، امتیازات برجسته و کمنظیرى دارند. این امتیازات را روزبهروز در خودتان افزایش بدهید... امروز اقتدار ایران اسلامى را حتّى دشمنان هم نمیتوانند انکار کنند؛ آنها هم اقرار میکنند. البته دشمن با نیت پیشبرد پروژهى ایرانهراسى - با این نیت، با این موضع خصمانه - قدرت شما و قدرت ملى این کشور و این نظام را فریاد میکشد. بخشى از این کارِ او درست و بخش دیگرى، غلط و دروغ است. آن بخش که نشان دهنده و گویاى قدرت نظام جمهورى اسلامى است، راست است؛ درست است. ما در دوران سى سالهى جمهورى اسلامى از صفر شروع کردیم و به جاهاى بسیار پیشرفتهاى رسیدیم، ولى قانع نیستیم به آنچه رسیدیم. اما آنچه رسیدیم، قابل مقایسه نیست با آن نقطهاى که در آن قرار داشتیم. من از روز اول در نیروهاى مسلح حضور داشتم؛ ارتش را، وزارت دفاع را، امکانات را، سپاه را، نیروهاى انتظامى را با همهى محتواشان، با همهى ظرفیتشان، از نزدیک لمس کردهام. امروز شما جوانان عزیز در قلهاى قرار دارید که آن روز حتّى با اشارهى انگشت هم نمیشد آن را نشان داد و هیچ کس باور نمیکرد. اقتدار علمى، اقتدار تسلیحاتى، خودباورى، اعتماد به نفس، انسجام، پیشرفت، در بخشهاى مختلف. این قسمت از حرف دشمن راست است. دروغ پراکنی دشمن علیه نظام اسلامی در قالب ایران هراسی اما قسمت دروغ این حرف، آن چیزى است که او براى پروژهى ایرانهراسى آن را مطرح میکند. این اقتدار ملى عظیم جمهورى اسلامى براى هیچ کس تهدید نیست. براى همسایگان تهدید نیست؛ این یک فرصت است. بله، براى زورگویان عالم تهدید است، براى سیطرهجویان عالم و مداخلهگران در کار ملتها تهدید است، براى کسانى که یک روز از منابع عظیمِ طبیعى و انسانى این ملت بیشترین سوءاستفاده را کردند و لگد به حیثیت و شخصیت این ملت زدند و هنوز در آرزوى بازگشت آن روزهاى بازنگشتنى هستند، تهدید است؛ اما براى ملتها تهدید نیست. رزمایشهاى ما تهدید نیست، موشکهاى ما تهدید نیست. هواپیما میسازیم، ناو میسازیم، جوانان برومندى مثل شما را به میدان مىآوریم؛ هیچ کدام از اینها تهدید نیست. این، نشان دهندهى این است که یک ملت میتواند ببالد؛ آن وقتى که به خود اعتماد داشته باشد و به خداى خود توکل کند و دل را از ایمان سرشار کند. این، مشوق ملتهاى دیگر است. ملتهاى دیگر بدانند و ببینند که اگر عزت میخواهند، این عزت پیش آمریکا نیست، در وابستگى به قدرتها نیست، در خرج کردن و پول دادن به کیسهى سازندگان تسلیحاتى دنیا و دریوزگى تسلیحات آنها نیست، در جوشش از درون، در اعتماد به نفس ملى، در توکل به خدا و پیشرفت در اینهاست. توصیه به نیروهای مسلح الف) قدر دانستن فرصت ها جوانان عزیز من! فرزندان برومند! این دوران آموزش را، این جوانى را، این عزت و خوشنامى ملت ایران را، این شکوه سیاسى این ملت و این کشور و این نظام را قدر بدانید و خودتان را براى فرداهاى بهتر و فتح میدانهاى بیشتر آماده کنید. فردا مال شماست؛ آینده متعلق به شماست. ب) اهمیت دادن به پژوهش، دانش و یادگیرى پژوهش و دانش و یادگیرى را جدى بگیرید. دوران جوانى را براى بروز استعدادهاى گوناگونى که خداى متعال در وجود شما نهاده است، مغتنم بشمرید. امکان خدمت را به این کشور، این ملت، با این هدفهاى والا و روشن، قدر بدانید. حضور در صف مقدم دفاع و خدمت به یک چنین کشورى، یک چنین ملتى، به یک چنین نظامى افتخار بزرگى است. این افتخار امروز در اختیار ما، نسلهاى پى در پىِ برخاسته و نشأت گرفتهى در انقلاب اسلامى قرار گرفته؛ این را مغتنم بشمرید. ج) توصیه مؤکد: اتحاد و همدلی در مورد مجموعهى نیروهاى مسلح که خود یک خانوادهاند، توصیهى مؤکد من، مهربانى و همدلى و اتحادى است که بحمدالله امروز هم هست. ارتش، سپاه، بسیج، نیروى انتظامى؛ همهى شما فرزندان این خانواده و برادران یکدیگرید. د) راهبردی نگریستن به نیروی دریایی در مورد خصوصِ نیروى دریائى که امروز شما جوانان دانشگاههاى دیگر و جمع ما همه میهمانان نیروى دریائى در این دانشگاه هستیم، بخصوص تذکر میدهم که نیروى دریائى امروز در بسیارى از نقاط عالم و در کشور ما یک نیروى راهبردى است؛ به چشم یک نیروى راهبردى به نیروى دریائى باید نگریسته شود. سواحل جنوب شرقى کشور که در اختیار نیروى دریائى ارتش جمهورى اسلامى ایران است، مناطق بسیار مهمى است و ظرفیتهاى بسیار خوبى براى پیشرفت است؛ به آنجاها اهتمام کنید و اهمیت بدهید. دریانوردىها را که امروز بحمدالله شکل پیشرفتهاى نسبت به گذشته گرفته است، ادامه بدهید، به زیرسطحىها اهمیت بدهید و توجه کنید، امکانات و تجهیزات پدافندى شناورهاى سطحى را در همه جا، بخصوص در دریاهاى جنوب مورد توجه قرار بدهید. نیروى دریائى امروز بحمدالله ظرفیتهاى خوبى دارد؛ بحمدالله فرماندهى خوبى هم دارد. امروز تلاش شما میتواند ثمرات زیادى را به بار بیاورد و شکوفائىهائى را براى شما، براى نیروى دریائى، براى کل ارتش جمهورى اسلامى ایران و براى نیروهاى مسلح جمهورى اسلامى انشاءالله به بار بیاورد. این را از خدا میخواهیم، به او دل میبندیم و مطمئنیم که آنچه را که او اراده کند و اراده خواهد کرد، به آن خواهیم رسید. والسّلام علیکم و رحمةالله و برکاته محورهای بخشی از بیانات مقام معظم رهبری در دیدار عمومى مردم چالوس و نوشهر (۱۳۸۸/۰۷/۱۵) بسماللَّهالرّحمنالرّحیم اهمیت بصیرت برای یک ملت یک مطلب راجع به مسائل کلى کشور و انقلاب عرض کنم. ببینید برادران و خواهران عزیز! خداى متعال به پیغمبرش در آن دوران دشوار مکه میفرماید: اى پیغمبر! من با بصیرت حرکت میکنم؛ «قل هذه سبیلى ادعوا الى اللَّه على بصیرة انا و من اتّبعنى»؛ خودِ پیغمبر با بصیرت حرکت میکند، تابعان و پیروان و مدافعان فکر پیغمبر هم با بصیرت. این مال دوران مکه است؛ آن وقتى که هنوز حکومتى وجود نداشت، جامعهاى وجود نداشت، مدیریت دشوارى وجود نداشت، بصیرت لازم بود؛ در دوران مدینه، به طریق اولى. اینى که من در طول چند سال گذشته همیشه بر روى بصیرت تأکید کردهام، به خاطر این است که یک ملتى که بصیرت دارد، مجموعهى جوانان یک کشور وقتى بصیرت دارند، آگاهانه حرکت میکنند و قدم برمیدارند، همهى تیغهاى دشمن در مقابل آنها کند میشود. بصیرت این است. بصیرت وقتى بود، غبارآلودگى فتنه نمیتواند آنها را گمراه کند، آنها را به اشتباه بیندازد. اگر بصیرت نبود، انسان ولو با نیت خوب، گاهى در راه بد قدم میگذارد. شما در جبههى جنگ اگر راه را بلد نباشید، اگر نقشهخوانى بلد نباشید، اگر قطبنما در اختیار نداشته باشید، یک وقت نگاه میکنید مىبینید در محاصرهى دشمن قرار گرفتهاید؛ راه را عوضى آمدهاید، دشمن بر شما مسلط میشود. این قطبنما همان بصیرت است. در زندگىِ پیچیدهى اجتماعىِ امروز، بدون بصیرت نمیشود حرکت کرد. جوانها باید فکر کنند، بیندیشند، بصیرت خودشان را افزایش بدهند. معلمان روحانى، متعهدان موجود در جامعهى ما از اهل سواد و فرهنگ، از دانشگاهى و حوزوى، باید به مسئلهى بصیرت اهمیت بدهند؛ بصیرت در هدف، بصیرت در وسیله، بصیرت در شناخت دشمن، بصیرت در شناخت موانع راه، بصیرت در شناخت راههاى جلوگیرى از این موانع و برداشتن این موانع؛ این بصیرتها لازم است. وقتى بصیرت بود، آنوقت شما میدانید با کِى طرفید، ابزار لازم را با خودتان برمیدارید. یک روز شما میخواهید تو خیابان قدم بزنید، خوب، با لباس معمولى، با یک دمپائى هم میشود رفت تو خیابان قدم زد؛ اما یک روز میخواهید بروید قلهى دماوند را فتح کنید، او دیگر تجهیزات خودش را میخواهد. بصیرت یعنى اینکه بدانید چه میخواهید، تا بدانید چه باید با خودتان داشته باشید. حضور زنده تفکر جمهوری اسلامی در بین ملت ها جمهورى اسلامى یک سخن تازه را به عرصهى سیاست جهان آورد. این سخن تازه امروز و هنوز بعد از گذشت سى سال، در فرهنگ سیاسى دنیا یک سخن جدید و تازه و جذاب است. لذا مىبینید ملتها نسبت به جمهورى اسلامى احساس اهتمام میکنند، احساس علاقه میکنند. وقتى انتخابات شما با شرکتِ هشتاد و پنج درصد مردم اتفاق مىافتد، مردم در بخشهاى مختلف، در کشورهاى مختلف، علاقهمندان جمهورى اسلامى خوشحال میشوند، شعار میدهند و این را منتقل میکنند؛ ما از راههاى مختلف آن را میفهمیم. وقتى دشمن براى اینکه این انتخابات را، این حضور عظیم را، این پیروزى بزرگ سیاسى را خراب بکند، به شایعهافکنى، به تهمتزنى، به ایجاد اغتشاش در گوشهاى از کشور دست میزند، مىبینیم نگران شدند؛ ملتها نگران میشوند؛ در لبنان، در پاکستان، در افغانستان، در مناطق گوناگون، هر جا شیعه هست، هر جا مسلمان مخلصى هست، مىبینیم از وضع کشور نگران میشوند. این نشان دهندهى حضور زندهى تفکر جمهورى اسلامى در دنیاى اسلام است. معنا و مفهوم جمهوری اسلامی جمهورى اسلامى دو جزء دارد: جمهورى است، یعنى مردمى است؛ اسلامى است، یعنى بر پایهى ارزشهاى الهى و شریعت الهى است. الف) شاخصه های مردمی بودن نظام مردمى است، یعنى مردم در تشکیل این نظام، در بر روى کار آوردن مسئولان این نظام نقش دارند، پس مردم احساس مسئولیت میکنند؛ مردم برکنار نیستند. مردمى است، یعنى مسئولان نظام از مردم و نزدیک به مردم باشند، خوى اشرافیگرى، خوى جدائى از مردم، خوى بىاعتنائى و تحقیر مردم در آنها نباشد. ملت ما قرنهاى متمادى خوى اشرافیگرى را، استبداد و دیکتاتورى را در حاکمان نابحقِ این کشور تجربه کرده و دوران جمهورى اسلامى دیگر نمیتواند اینجور باشد. دوران جمهورى اسلامى یعنى دوران حاکمیت آن کسانى که از مردمند، با مردمند، منتخب مردمند، در کنار مردمند، رفتارشان شبیه رفتار مردم است. این، معناى مردمى است. مردمى است، یعنى باید به عقاید مردم، به حیثیت مردم، به هویت مردم، به شخصیت مردم، به کرامت مردم اهمیت گذاشته بشود. اینها مردمى است. ب)شاخصه های اسلامی بودن نظام 1- اسلامى است، یعنى همهى آنچه که گفتیم، پشتوانهى معنوى پیدا میکند. حکومتهاى دموکراسى سکولار، بیگانهى از دین، جداى از دین، و در مواردى ضد دین، میروند کنار. 2- اسلامى است، یعنى مردم در کار دنیایشان هم که کار میکنند، تلاش میکنند، در واقع دارند کارِ خدائى میکنند. آن کسانى که براى جامعه کار میکنند، آن کسانى که براى استحکام نظام کار میکنند، آن کسانى که براى پیشبرد کلمهى این نظام و این کشور و اعلاى کلمهى این نظام کار میکنند، براى خدا دارند کار میکنند. خدائى است. این خیلى ارزش دارد،این یک نسخهى جدید است؛ این نسخهى جدیدى است که دنیا این را بعد از زمان پیامبران و بعد از صدر اسلام تا امروز، دیگر ندیده. این، چیز کمى نیست. این، دشمن دارد. دیکتاتورهاى عالم هم دشمن این نظامند؛ سلطهگران و متجاوزان به حقوق ملتها هم دشمن این نظامند؛ باید منتظر دشمنى بود. منتها این ملت نشان داده است که این دشمنىها در ایستادگى او اثرى ندارد. سى سال است دشمنها، دشمنى میکنند و ملت ایران ایستادگى میکند و نتیجهى این چالش، پیشرفت شگفتانگیز ملت ایران شده و این پیشرفت بعد از این هم ادامه خواهد داشت. لزوم دارا بودن بصیرت در مقابل فتنه های دشمن من فقط یک جمله عرض بکنم؛ مخاطب من عموم مردمند، بخصوص جوانان؛ همهى مردم کشورند، بخصوص این مناطق حساس. جوانان عزیز! هر چه میتوانید در افزایش بصیرت خود، در عمق بخشیدن به بصیرت خود، تلاش کنید و نگذارید، نگذارید دشمنان از بىبصیرتى ما استفاده کنند؛ دشمن به شکل دوست جلوه کند، حقیقت به شکل باطل و باطل در لباس حقیقت. امیرالمؤمنین در یک خطبهاى از جملهى مهمترین مشکلات جامعه همین را میشمارد: «انّما بدء الوقوع الفتن اهواء تتّبع و احکام تبتدع یخالف فیها کتاب اللَّه». در همین خطبه، امیرالمؤمنین میفرماید: اگر حق به طور واضح در مقابل مردم آشکار و ظاهر بشود، کسى نمیتواند زبان علیه حق باز کند. اگر باطل هم خودش را به طور آشکار نشان بدهد، مردم به سمت باطل نخواهند رفت. «و لکن یؤخذ من هذا ضغث و من هذا ضغث فیمزجان». آن کسانى که مردم را میخواهند گمراه بکنند، باطل را به صورت خالص نمىآورند؛ باطل و حق را آمیخته میکنند، ممزوج میکنند، آن وقت نتیجه این میشود که «فهنالک یستولى الشّیطان على اولیائه»؛ حق، براى طرفداران حق هم مشتبه میشود. این است که بصیرت میشود اولین وظیفهى ما. نگذاریم حق و باطل مشتبه بشود. واکنش های دشمن، معیار غفلت و هوشیاری امروز در مقابل نظام جمهورى اسلامى که فعلاً قلهى اسلامطلبى در دنیاى اسلام است، صفوفى قرار گرفتهاند؛ استکبار جهانى در قلب آن صفوف است؛ صهیونیست در قلب آن صفوف است. اینها به طور صریح، دشمنان خونى اسلامند، پس دشمنان خونى جمهورى اسلامىاند. این شد یک معیار. اگر حرکتى کردیم، کارى کردیم که به نفع این دشمن انجام گرفت، باید بدانیم اگر غافلیم، هوشیار بشویم، بدانیم که داریم راه غلط میرویم. اگر حرکتى کردیم که دیدیم این دشمن را خشمگین میکند، بدانیم که راهمان راهِ درست است. دشمن از پیشرفت ملت ایران خشمگین میشود، از موفقیتهاى شما خشمگین میشود، از استحکام نظام اسلامى خشمگین میشود. شما ببینید از کدامیک از کارهاى ما دشمن خشمگین میشود؛ آن چیزى که دشمن را خشمگین میکند، این همان خط درست است. آن چیزى که دشمن را مشعوف میکند، ذوقزده میکند، سعى میکند بر روى او هى تکیه کند؛ در تبلیغات، در سیاستورزى، این آن خط کج است؛ این همان زاویهدارى است. این معیارها را در نظر داشته باشید. این معیارها حقایق را روشن خواهد کرد. در بسیارى از موارد آن جائى که اشتباهى پیش مىآید، با این معیارها میشود آن اشتباه را برطرف کرد. اعتماد و توکل به خدای متعال به خداى متعال باید توکل کرد، به خدا باید اعتماد کرد، به خداى متعال باید حسن ظن داشت. خداى متعال وعده کرده است: «و لینصرنّ اللَّه من ینصره»؛ آن کسانى که در راه نصرت دینِ خدا حرکت میکنند، وقتى حرکت کنند، خدا آنها را نصرت میدهد. بله، طرفدار دین خدا باشیم، کارى هم انجام ندهیم، گوشهى خانه بخوابیم، نصرتى وجود ندارد؛ اما وقتى که حرکت میکنیم براى نصرت دین خدا، ممکن است هزینه هم داشته باشد، اما نصرت قطعى است؛ همچنانى که از اول انقلاب تا امروز، در چالشهاى گوناگون، ملت ایران پیروز شده است؛ این نصرت الهى است. در جنگ تحمیلى، هشت سال، تقریباً همهى دنیاى مطرح آن روز، پشت سر دشمن ما قرار گرفتند و با ما جنگیدند؛ آمریکا به آنها کمک کرد، شوروى به آنها کمک کرد، ناتو به آنها کمک کرد، همسایگان بىانصاف به آنها کمک کردند؛ پول دادند، امکانات دادند و همهى اینها در مقابل جمهورى اسلامى قرار گرفتند و قصدشان تجزیهى ایران بود، قصدشان جدا کردن خوزستان بود، قصدشان تصرف سرزمین بود، که بتوانند جمهورى اسلامى را به بىکفایتى متهم کنند و ساقط کنند؛ اما خداى متعال تو دهن آنها زد و ملت ایران با صبر خود، با ایستادگى خود، با بصیرت خود، به دشمنان آنچنان ضربهاى وارد کرد که عقبنشینى کردند. این امکان همیشه در اختیار شماست. والسّلام علیکم و رحمةاللَّه و برکاته محورهای بیانات مقام معظم رهبری در دیدار جمعى از بانوان قرآنپژوه کشور (۱۳۸۸/۰۷/۲۸) بسماللَّه الرّحمن الرحیم خیلى خوشامدید؛ بانوان محترم، خواهران عزیز! و حقیقتاً امروز با دیدن این جمع متراکم و فرزانه و همه دلبستهى قرآن، براى من یک روز عید محسوب میشود و این را لطفى از طرف کریمهى اهل بیت - حضرت فاطمهى معصومه (سلام اللَّه علیها) - به حساب مىآورم. دو مطلب من عرض میکنم: یک مطلب، اصل این حرکت زنانهى بسیار برجسته و پرشکوه در کشور ما و در جمهورى اسلامى است. مطلب دوم هم دربارهى مسائل مربوط به قرآن است. توجه زنان به مسائل قرآنی وعلمی، توفیق بزرگ نظام اسلامی به نظرم اینجور میرسد که اصل توجهِ بانوان کشور ما به قرآن و حضورشان در صحنهى قرآن، پدیدهاى است که باید به عنوان توفیق بزرگ نظام جمهورى اسلامى در مقابل چشم بینندگان و جویندگان و منتقدان و دوستداران و مخالفان قرار بگیرد؛ همه ببینند. اولاً خودِ ورود بانوان در مسائل تحقیقى و علمى - که این دیگر مخصوص مباحث قرآنى نیست - قابل توجه است. بنده معمولاً مجلاتى را که در کشور منتشر میشود - مجلات علمى؛ علمى، تحقیقى؛ علمى، ترویجى - نگاه میکنم؛ مرور میکنم و در همهى رشتههائى که مجلات ما - که حاوى مطالب جدید هستند - بر گرد آنها مطلب مینویسند، انسان مىبیند شمار نویسندگان و پژوهشگران زن در آنها، شمار برجستهى قابل توجهى است. در علوم حوزوى، در فقه، در فلسفه، در مسائل دانشگاهى، در علوم انسانى، علوم طبیعى، حضور زنان در کشور ما حضور بارز و برجستهاى در همهى بخشهاى علمى است. دانشگاهها را دختران دانشجوى ما پر کردهاند؛ محیطهاى علمى را حضور زنان به شکل شگفتآورى واضح و آشکار کرده. این چیست؟ این چه پدیدهاى است؟ این چه حقیقتى است؟ کِى ما در کشور این همه عنصر پژوهشگر و محقق و عالم و باسواد و اهل تبلیغ و اهل ترویج از زنان داشتیم؟ در گذشتهى تاریخ ما هرگز چنین چیزى وجود نداشته. بله، تک و توکى، دانشمندانى از زنان، برجستگانى بودهاند، لیکن نه به معناى حضور چشمگیر و غالب در همهى جامعه. این مخصوص دوران جمهورى اسلامى است؛ این به برکت حاکمیت اسلام در این کشور است که زنان در عرصهى حضور علمى، اینجور خودشان را دارند نشان میدهند و این برجستگىها را پیدا میکنند. این جزو افتخارات نظام جمهورى اسلامى است. حمله اسلام به ادعاهای غرب در مورد حقوق زنان اینى که من مکرر در جمعهاى دانشجوئى و در جمعهاى جوان گفتم که در قضیهى زن، ما در مقابل ادعاهاى غربىها دفاع نمیکنیم، ما حمله میکنیم و غرب باید از خود در قضیهى زن دفاع کند، نه اسلام، براى این است. اسلام برخلاف آنجورى که همیشه در نظامهاى طاغوتى وجود داشته است که با چشم دیگرى اصلاً به زن نگاه میکردند، به زن شخصیت میدهد. در اسلام وقتى براى مؤمن نمونه میخواهند مشخص بکنند، نمونهى زن معین میکنند. «و ضرب اللَّه مثلا للّذین امنوا امرأت فرعون»؛ این نفر اول، «و مریم ابنت عمران»، نفر دوم؛ نمونه براى للذین آمنوا، دو زن. نمونه براى للذین کفروا هم دو زن: «امرأت نوح و امرأت لوط کانتا تحت عبدین من عبادنا ... فخانتاهما». یعنى زن را نه فقط محور و عبرت و آئینهاى براى زنان، بلکه براى کل جامعه قرار میدهد. میشد یک مرد انتخاب بکنند. نه، این در مقابلهى با آن نگاه انحرافى و غلطى است که نسبت به زنان وجود داشته. این نگاه، همیشه هم تحقیرآمیز نبوده؛ اما همیشه غلط بوده. همیشه به شکل غلطى در نظامهاى طاغوتى به زن نگاه شده؛ امروز در غرب هم همین جور است. حالا عدهاى از زنان - مثل خیلى از مردان - در همین نظامهاى غربى شخصیتهاى برجسته و محترم و پاکیزهاى ممکن است در بیایند، لیکن نگاه عمومى به زن که در فرهنگ غربى نهادینه شده، نگاه غلطى است؛ نگاه ابزارى است، نگاه اهانتآمیز است. از نظر غرب، علت اینکه شما نباید توى چادر باشید، نباید حجاب داشته باشید، این نیست که آزاد باشید. شما دارید میگوئید من با حجاب هم آزادى دارم. او چیز دیگرى مورد نظرش است؛ زن را براى نوازش چشم مرد، براى بهرهورى نامشروع مرد، میخواهند به شکل خاصى در جامعه ظاهر بشود. این، بزرگترین اهانت به زن است؛ حالا ولو با چندین لفّاف تعارفآمیز این را بپوشانند و اسمهاى دیگرى رویش بگذارند. معنای احترام به زن در اسلام احترامِ به زن این است که به زن فرصت داده بشود تا آن نیروها و استعدادهاى برجسته و عظیمى را که در درون هر انسانى خداى متعال به ودیعه نهاده است - از جمله زن و استعدادهائى که فقط در درون زنان وجود دارد - این استعدادها در سطوح مختلف بروز کند؛ در سطح خانواده، در سطح جامعه، در سطح بینالمللى، براى علم، براى دانش و معرفت و تحقیق، براى تربیت و سازندگى. احترام به زن این است. من مىبینم این در جامعهى ما به توفیق الهى، به فضل الهى دارد خودش را کاملاً نشان میدهد. خوب، این مربوط به اساسِ کارى که امروز بحمداللَّه بانوان کشور ما دارند که خیلى ارزشمند است که در همهى عرصههاى علمى حضور دارند، آن هم حضور فعال و تحسینبرانگیز؛ و بخصوص حضور در مجموعهى قرآنى و کار قرآنى که بسیار چیز باارزشى است. من گمان نمیکنم در هیچ نقطهاى از جهان اسلام، این کمیت عظیم با این انگیزه و شور در کارهاى قرآنى فعال باشند. البته اطلاع دقیق ندارم، بررسى نکردم؛ اما آن طور که از اطلاعات عمومى انسان میشنود - «لوکان لبان»؛ اگر بود ما میدانستیم؛ میفهمیدیم - چنین چیزى نیست و من گمان نمیکنم در دنیاى اسلام وجود داشته باشد. این، فقط هنر شماست. این همه خانمهاى قرآنپژوه در مسائل گوناگون قرآنى؛ از مسائل صرفاً علمى تا مسائل تبلیغى، تا مسائل تربیتى، تا کار هنرى؛ این همه خیلى به نظرم باارزش است. حاکمیت طاغوت سبب دوری روشنفکران ایرانی از قرآن در باب قرآن، ما باید اعتراف کنیم که سالهاى متمادى جامعهى ما با قرآن فاصله گرفت. ما در جمهورى اسلامى داریم این فاصله را کم میکنیم؛ عقبماندگىها را جبران میکنیم، اما این عقبماندگى خیلى زیاد بوده. در دوران حاکمیتهاى طاغوت، قرآن به صورت رسمى در جامعه حضور نداشت؛ گوشه کنار کسانى ممکن بود با قرآن آشنا باشند - متدینینى در خانهها قرآن میخواندند - اما این فقط تلاوت قرآن بود؛ تدبر در قرآن، بخصوص در سطح جامعه و در منظر عموم خیلى کم بود؛ بسیار کم بود. نتیجه این شده بود که مجموعههاى روشنفکرى و مجموعههاى دانشگاهى ما بکلى با قرآن فاصله داشتند؛ یعنى واقعاً در بین تحصیلکردههاى آن زمان، کسى که با قرآن انسى داشته باشد، آشنائىاى داشته باشد - نه آشنائى خیلى وسیع و عمیق، بلکه آشنائى محدود - واقعاً به چشم نمیخورد؛ مگر کسانى که سابقهى طلبگى داشتند و از دوران طلبگى، آیاتى حفظ بودند؛ اما در دیگر کشورهاى اسلامى و بخصوص کشورهاى عربى، به خاطر شرائطى، وضعیت اینجور نبود و الان هم همین جور است. انسان روشنفکرهاى آنها را، تحصیلکردههاى دانشگاهىشان را که در مناصب گوناگون دولتى هم هستند، وقتى ملاقات میکند، مىبیند اینها از آیات قرآن به صورت تمثیل، به عنوان شاهد، به عنوان مؤید، استدلال، در کلمات خودشان استفاده میکنند؛ چیزى که در بین مجموعهى روشنفکران قدیمى ما وجود نداشت، ولى در بین نسل جوان ما چرا. این به خاطر همان دور ماندن از قرآن بود، که ما دور مانده بودیم. ما از اول انقلاب با این پدیده برخورد میکردیم. این سیاستمداران و دولتمردان کشورهاى عربى که همیشه هم ما به دورى اینها از مبانى قرآنى در عمل، اعتراض داشتیم و داریم و اعتراض بحق هم بود، اما قرآن در ذهن و زبان اینها حضور داشت. همیشه ما تأسف میخوردیم که ما چرا اینجورى نیستیم. ما از قرآن به خاطر نوع تربیتى که قبل از انقلاب وجود داشت، فاصله گرفته بودیم. ما حالا میخواهیم این را جبران بکنیم و براى این، حقاً و انصافاً کار زیادى از اول انقلاب انجام گرفته، که نتیجهاش را هم داریم مشاهده میکنیم؛ لکن این آغاز کار است؛ آغاز راه است. با قرآن باید عجین شد؛ مفاهیم قرآنى مفاهیمى است براى زندگى؛ فقط معلومات نیست. گاهى انسان معلومات قرآنىاش خوب است، اما از قرآن در زندگى او هیچ اثرى نیست! بعضى از خانمها هم در اینجا اشاره کردند، گفتند. ما باید تلاشمان این باشد که قرآن در زندگى ما تجسم پیدا کند. همان طور که از یکى از زوجات مکرمهى پیغمبر اکرم وقتى دربارهى اخلاق پیغمبر پرسیدند، ایشان در جواب گفتند که: «کان خلقه القرآن»؛اخلاق او قرآن بود؛ یعنى قرآن مجسم بود. این باید در جامعهى ما تحقق پیدا کند. تحقق جمهورى اسلامى تجسد قرآن است حالا یک حقیقت بسیار واضحى وجود دارد که به خاطر کثرت وضوح، اغلب مخفى هم میماند. این حقیقت را هم بگوئیم؛ مطرح کنیم. آن حقیقت، خود اصل تحقق جمهورى اسلامى است؛ این تجسد قرآن است. نظام جمهورى اسلامى، نظام دینمدار، یکى از بزرگترین اقلام عمل به قرآن است که این را انقلاب براى ما تأمین کرد. از این غفلت نکنیم. بله، در داخل این چهارچوب بزرگ، جدولهاى زیادى است که باید پر بشود، کارهاى زیادى است که باید انجام بگیرد، اما کار اصلى، کار اساسى، این بود که این نظام به وجود بیاید. ایجاد یک نظام مبتنى بر دین که مسئولان این نظام، هویتشان، اهدافشان، خصوصیاتشان، عملکردشان، ارتباطشان با مردم، عملکردشان براى مردم بر اساس دین باشد - بر اساس دستور دینى و دستور اسلامى باشد - این همان بزرگترین قلم از اقلام عمل به قرآن است؛ یعنى همان کارى که پیغمبر اکرم در آمدن به مدینه و هجرت به مدینه انجام دادند. تا وقتى جامعهاى نباشد، نظامى نباشد، تمرکز اقتدارى نباشد که بتواند بر روى همهى فعالیتهاى اجتماعى سایه بیفکند، کارها ضمانتى ندارد. قبل از انقلاب، خیرخواهان و ناصحانِ معدودى بودند؛ دلشان میسوخت، حرص میخوردند، مردم را هى نصیحت میکردند - حالا در وسائل ارتباط جمعى عمومى یا محدودتر - موعظه میکردند؛ موعظه هم بىتأثیر نیست، در دل اثر میکند؛ اما قابل تحقق عملى نیست؛ چرا؟ چون نظام، نظام غلطى است؛ چون جهتگیرى جامعه، جهتگیرى ضد عدالت، ضد انصاف، ضد مروت، ضد اخلاق است. حالا در یک چنین جهتگیرىاى، شما هى اصرار کنید کسى را به اینکه عدالت کن، ترحم کن، انصاف بورز؛ مگر میشود؟ جهتگیرى مهم است. اصل جهتگیرى با تشکیل یک نظام است؛ نظامِ داراى جهتگیرى درست و دین. این کار را انقلاب انجام داد و این نظام را به وجود آورد. من این را میخواهم بگویم که قرآنپژوهان ما، جوانان پرشور و علاقهمند ما این حقیقت را از یاد نبرند؛ این حقیقتِ خیلى واضح و روشنى است، اما غالباً مغفولٌعنه! این خیلى حقیقت مهمى است. آشنایی با مفاهیم قرآنی عامل قرآنی شدن محتوای زندگی در این چهارچوب بایستى وارد سازندگى قرآنى شد و کارهاى اساسى را انجام داد، براى اینکه محتواها به معناى حقیقى کلمه قرآنى بشود؛ رفتار فردى ما، رفتار مدیریتى ما، رفتارهاى سازمانى ما، رفتار ما در آموزش و پرورش - یعنى دستگاه آموزش و پرورش ما شامل دانشگاهها و پژوهشگاهها و حوزهها و همه جا - رفتار در درون خانوادهى ما، رفتارهاى سیاسى ما، رفتار بینالمللى ما، همه بر اساس اسلام باشد؛ این کِى خواهد شد؟ آنوقتى که ما با مفاهیم قرآن، بدرستى آشنا باشیم. این همان کارى است که با این حرکت عظیم قرآنپژوهى - چه بخش زنانهاش، چه بخش مردانهاش - تحقق پیدا خواهد کرد. جهت باید این باشد؛ در این سمت بایستى پژوهشها حرکت بکند. الزامات پژوهش های قرآنى الف)دارا بودن اخلاق یک نکتهى مهم در کارهاى پژوهشىِ قرآنى این است که فردى که میخواهد در طریق کار قرآن حرکت بکند، دل را براى مواجههى با حقیقت ناب قرآنى آماده کند؛ یعنى آن پاکیزگى دل. اگر دل پاکیزه نباشد، آمادهى پذیرش حق و حقیقت از زبان قرآن نباشد، دلبستهى مبانى غیر اسلامى و غیر الهى باشد، با قرآن مواجه بشود، از قرآن استفادهاى نخواهد کرد. اینى که قرآن میفرماید که: «یضلّ به کثیرا و یهدى به کثیرا»،خوب، اضلال به قرآن چرا؟ حالا هدایت به قرآن معلوم، اما اضلال به قرآن چرا؟ این به خاطر این است که: «و أمّا الّذین فى قلوبهم مرض فزادتهم رجسا الى رجسهم»؛آن کسانى که در دلشان مرض هست، وقتى قرآن را میخوانند، بر آن پلیدى درونى آنها افزوده خواهد شد. این آیهى قرآن یا سورهى قرآن، پلیدى آنها را افزایش خواهد داد. این پلیدى چیست؟ این «فى قلوبهم مرض» چه مرضى است؟ این مرض یعنى همان بیمارىهاى اخلاقى. وقتى دچار حسدیم، وقتى دچار بدخواهى هستیم، وقتى دچار حرصیم، وقتى دچار دنیاطلبى هستیم، وقتى شهوات بر ما غلبه دارد، وقتى قدرتطلبىها بر ما غلبه دارد، وقتى حقکشى و ندیدن حق، کتمان حق بر روح ما، بر دل ما غلبه دارد، از قرآن استفاده نمیکنیم. ضد آنچه که باید قرآن به ما بدهد، از قرآن ضد آن را دریافت میکنیم. باید به خدا پناه برد. مىبینید گاهى بعضى آیهى قرآن را میخوانند براى کوبیدن اسلام! براى کوبیدن جمهورى اسلامى! براى نابود کردن فضائلى که جمهورى اسلامى در اختیار ما قرار داده است! باید پاکیزه با قرآن مواجه شد تا نور قرآن و تذکر قرآنى در دل ما بگیرد و بتوانیم انشاءاللَّه از آن استفاده کنیم. ب) توجه به کارهای مبنایی یک نکتهى دیگر در مورد پژوهشهاى قرآنى این است که در پژوهشهاى قرآنى توجه به کارهاى علمىِ مبنائى و اصولى خیلى لازم است. اینجور نیست که هر کس عربى بلد بود، بتواند از قرآن همهى مطالب را بفهمد و درک بکند؛ بتواند یک پژوهندهى قرآنى باشد؛ نه. اولاً انس با خود قرآن لازم است؛ یعنى پژوهندهى قرآنى باید با مجموع قرآن مأنوس باشد؛ تلاوت قرآن، دوباره خواندن قرآن، سه باره خواندن قرآن، تدبرهاى شخصى در قرآن، کمک میکند به اینکه ما وقتى در یک موضوع خاصى در قرآن دنبال حقائق میگردیم، دربارهى آن موضوع بتوانیم راه به جائى ببریم؛ پس خود انس با قرآن لازم است. بعد هم کیفیت استفادهى از قرآن؛ این شیوهاى که علماى دین ما، فقهاى ما در استفادهى از آیات و روایات دارند، یک شیوهى تجربه شده است، یک متد علمىِ پخته شده و رسیده و کاملاً آزموده شده است؛ اینها را باید فرا گرفت. نمیخواهم بگویم هر کس میخواهد پژوهش قرآنى کند، برود سالها درس طلبگى بخواند؛ مراد من این نیست، اما پژوهش قرآنى بدون اینکه انسان مقدمات و مبادى فهم قرآن را که از جملهى آنها همین آشنائى با زبان، آشنائى با نکات و دقائق زبان، آشنائى با بعضى از مبانى اصول فقه است - که اینها جزو چیزهاى لازم است - اینها را باید فهمید؛ و استفادهى از روایاتى که در ذیل قرآن هست. اینها همه در پژوهشهاى قرآنى مؤثر است. استفاده از پژوهش های قرآنی جهت اصلاح علوم انسانی یک نکتهى دیگر هم که عرض بکنیم و نکتهى آخر باشد، این است که من دربارهى علوم انسانى گلایهاى از مجموعههاى دانشگاهى کردم. ما علوم انسانىمان بر مبادى و مبانى متعارض با مبانى قرآنى و اسلامى بنا شده است. علوم انسانى غرب مبتنى بر جهانبینى دیگرى است؛ مبتنى بر فهم دیگرى از عالم آفرینش است و غالباً مبتنى بر نگاه مادى است. خوب، این نگاه، نگاه غلطى است؛ این مبنا، مبناى غلطى است. این علوم انسانى را ما به صورت ترجمهاى، بدون اینکه هیچگونه فکر تحقیقىِ اسلامى را اجازه بدهیم در آن راه پیدا کند، میاوریم تو دانشگاههاى خودمان و در بخشهاى مختلف اینها را تعلیم میدهیم؛ در حالى که ریشه و پایه و اساس علوم انسانى را در قرآن باید پیدا کرد. یکى از بخشهاى مهم پژوهش قرآنى این است. باید در زمینههاى گوناگون به نکات و دقائق قرآن توجه کرد و مبانى علوم انسانى را در قرآن کریم جستجو کرد و پیدا کرد. این یک کار بسیار اساسى و مهمى است. اگر این شد، آنوقت متفکرین و پژوهندگان و صاحبنظران در علوم مختلف انسانى میتوانند بر این پایه و بر این اساس بناهاى رفیعى را بنا کنند. البته آنوقت میتوانند از پیشرفتهاى دیگران، غربىها و کسانى که در علوم انسانى پیشرفت داشتند، استفاده هم بکنند، لکن مبنا باید مبناى قرآنى باشد. امیدواریم خداوند متعال به شماها توفیق بدهد. من از همهى خانمهاى محترم، بانوان گرامى که در بخشهاى مختلف کشور در کار قرآنى فعالند، صمیمانه تشکر میکنم. و حضور شماها در عرصهى کار قرآنى، به جامعهى زن کشور الهام خواهد داد و زنان کشور ما - یعنى نیمى از جمعیت - را انشاءاللَّه به قرآن متمایل خواهد کرد. و اگر زنها با قرآن مأنوس بشوند، بسیارى از مشکلات جامعه حل خواهد شد؛ چون انسانهاى نسل بعد در دامن زن پرورش پیدا میکند و زنِ آشناى با قرآن و مأنوس با قرآن و متفاهم با مفاهیم قرآن، خیلى میتواند در تربیت فرزند تأثیراتى داشته باشد و امیدواریم انشاءاللَّه به برکت این حرکت عظیم شماها، فرداى جامعهى ما بمراتب از امروز قرآنىتر باشد. والسّلام علیکم و رحمةاللَّه و برکاته | ||
فایل (های) پیوستی : | ||
|