طرح مذاکره، طرحی فریب کارانه از سوی آمریکا در طول تاریخ مدتی است افکار عمومی جهان بویژه ایران وآمریکا تحت تاثیر قدرت رسانه ای در یک حالت تناقض ناشی از رفتارهای دوگانه مقامات کاخ سفید در قبال ایران قرار گرفته است؛ اتخاذ سیاست های چند وجهی (تهدید و مذاکره) همراه با جنگ روانی از سوی کارگردانان دیپلماسی کاخ سفید، باعث ایجاد این وضعیت مبهم شده است. در حالیکه باراک اوباما مساله مذاکره با ایران را به عنوان یکی از شعارهای تبلیغاتی خود همواره مطرح می کرد و دم از سیاسیت تغییر می زد و خواهان برقراری رابطه بدون قید وشرط با ایران بود؛ اما از همان آغاز ریاست جمهوری وی، مساله مذاکره با ایران در کنار تهدید، تحریم و جنگ روانی علیه جمهوری اسلامی مطرح بوده است؛ تا جائیکه طی یک ماهه ی اخیر هم شاهد دخالت های آشکار آمریکائیها در اوضاع ایران و حمایت از ناآرامی های ایران بودیم وهم طی هفته های اخیر اخباری مبنی بر فراهم شدن زمینه های مذاکره ایران با آمریکا در رسانه ها منتشر شد. در این میان مقام معظم رهبری طی بیاناتی در دیدار با دانش آموزان و دانشجویان در 12 آبان به صراحت مساله مذاکره با آمریکا را رد کرده و آن را در همان قالب رابطه گرگ ومیش تشبیه کردند. ایشان در این باره فرمودند: «صورت قضیه این است که بیائید مذاکره کنیم؛ اما در کنار مذاکره، تهدید؛ که اگر مذاکره به این نتیجهى مطلوب نرسد، پس چنین و چنان! این شد مذاکره؟! این همان رابطهى گرگ و میش است که امام گفت: رابطهى گرگ و میش را ما نمیخواهیم.» در این نوشتار جهت روشن شدن بیشتر مساله رابطه ایران و آمریکا، به رفتار آمریکائیها به هنگام طرح موضوع مذاکره با ایران در طول سه دهه انقلاب می پردازیم: ماهیت سیاست تغییر و مذاکره آمریکا مقامات آمریکایی از اول انقلاب به بهانه های مختلف موضوع مذاکره با جمهوری اسلامی را در دستور کار قرار داده اند؛ اما همواره مذاکره را در سایه تهدید و از موضع قدرت تعقیب کرده اند. 1- طرح مذاکره با دولت موقت: این طرح در زمان تسخیر لانه جاسوسی آمریکا و از سوی این کشور برای آزادی گروگانهای آمریکایی مطرح شد. در 11 آبان 59 مجلس شورای اسلامی آزادی گروگانها را با شرایط زیر پذیرفت. - رفع انسداد از دارایی های ایران؛ - ختم دعاوی حقوقی علیه ایران؛ - بازگرداندن اموال شاه و خانواده او به ایران؛ - پذیرفتن عدم دخالت در امور داخلی ایران. این شروط که در بیانیه الجزایر منعکس شد هیچ گاه از سوی آمریکا عملی نشد.کارتر رئیس جمهور وقت آمریکا تحریم تجاری علیه ایران را اعلام و روابط دیپلماتیک با دولت موقت را قطع کرد. 2- درخواست مذاکره با سفر مک فارلین به ایران: در دوران جنگ عراق علیه ایران با اینکه آمریکا شدیداً از عراق حمایت می کرد؛ اما قصد داشت در یک اقدام فریبکارانه موضوع مذاکره با ایران را نیزدنبال کند. هدف آمریکا این بود تا از نفوذ ایران جهت نجات گروگان های خود در لبنان استفاده کند و در مقابل سلاح مورد نیاز ایران را تامین کند. اما در واقع نیت واقعی آمریکا این بود که با پول حاصل از فروش سلاحهای اسرائیلی به ایران، به ضد انقلاب نیکاراگوئه کمک کند و دست آخر هم با تبلیغات گسترده این کمک به ضد انقلاب را به ایران متصل کند. در این راستا مک فارلین، نماینده آمریکا به ایران سفر کرد و خواستار مذاکره وهمکاری ایران بود. این در حالی بود که آمریکا صریحاً از صدام حمایت می کرد و قصد بهره برداری تبلیغاتی از این مساله در چارچوب عملیاتی روانی علیه ایران را داشت؛ اما با پیش دستی مقامهای کشورمان و اعلام ترفند های آمریکا به مردم این طرح فریبکارانه خنثی شد. 3- درخواست مذاکره در دوره ی کلینتون: این دوره که مقارن با دوره آقای هاشمی رفسنجانی بود با تمام تبلیغاتی که در مورد اعتقاد دموکرات ها به مذاکره و تبلیغ تمایل آنها به گفتگو با ایران می شد؛ اما همه این تبلیغات در چارچوب سیاست هویچ و چماق بود به گونه ای که دو قانون تحریم سنگین با عناوین ایلسا ( 1370) و داماتو (1375) علیه کشورمان تصویب و به امضای کلینتون رسید. 4- استقبال از سیاست های تنش زدایی خاتمی و تشویق به مذاکره: در دور ریاست جمهوری آقای خاتمی با وجود اینکه سیاست های تنش زدایی با غرب دنبال می شد وامتیازهای زیادی بویژه در مساله هسته ای به غرب داده شد وبا وجود اینکه آمریکاییها با تمام وجود از سیاست های خاتمی استقبال می کردند و او را به پیگیری اهداف سیاسی جریان دوم خرداد تشویق می نمودند؛اما نقطه اوج تغییر رفتارآنها، تغییر ادبیات در قبال ایران آن هم تنها عذرخواهی آلبرایت از کودتای 28 مرداد بود. این تغییر ادبیات محدود هم با روی کارآمدن جمهوریخواهان وتیم جنگ طلب بوش به پایان رسید تا جائیکه، بوش طی سخنرانی بعد از حادثه مشکوک 11 سپتامبر، ایران را به محور شرارت معرفی کرد و تحریم های گذشته باردیگر علیه ایران تمدید شد. علاوه بر آن، لشکر کشی آمریکا به نزدیکی مرزهای ایران سبب ناامن شدن منطقه شد و ایران هم همواره در معرض تهدید به حمله تمام عیار قرار گرفت. 5- درخواست جدی وگسترده مذاکره در دوران آقای احمدی نژاد: اوج تغییر لحن دیپلماتیک آمریکا در قبال ایران، دردوره احمدی نژاد بود. در این دوره به سبب مشکلات گسترده آمریکا در عراق و از آن طرف قدرتمند شدن جمهوری اسلامی در منطقه و نفوذ معنوی آن در عراق، آمریکائیها تنها راه برون رفت از مشکلات عراق را درخواست کمک از ایران تشخیص دادند. درخواست های مکرر آمریکا از ایران و توجه ایران به حل مشکلات مسلمانان عراق باعث شد تا ایران و آمریکا سه بار بر سر مسئله عراق در بغداد با هم دیدار و مذاکره کنند. در مرحله دیگر پیشرفت برنامه ی هسته ای ایران و موفقیت در عرصه دیپلماسی با وجود کارشکنی های گسترده آمریکا باعث شد تا غرب تنها راه حل مساله ایران را مذاکره و گفتگو بداند. مقامات غربی چندین بار براین مساله تاکید کرده و اعمال تحریم علیه ایران را در این راه بی نتیجه دانسته اند. بر همین اساس نماینده آمریکا در مذاکرت ژنو با نماینده ایران پیرامون مسائل هسته ای مذاکره کرد. در همین چارچوب ادامه مسیر رو به جلو ایران در مساله هسته ای سبب شد تا در روزهای اخیر نیز نمایندگان آمریکا در اجلاس وین و در چارچوب گروه 1+5 با نمایندگان ایران بر سر میز مذاکره حاضر شوند. اگر چه این مذاکرات از موضع اقتدار سیاسی و درایت مثبت دیپلماتیک صورت گرفت اما نشان داد که آمریکایی ها بر اصول راهبردی خود در مواجهه با جمهوری اسلامی پایدارند و مذاکره را ابزاری می دانند که در فرآیند رسیدن به اهداف پنهانی خود از آن بهره می گیرند. تحلیل آلبرایت وزیر خارجه اسبق آمریکا از سیاست خارجی اوباما این نکته را تایید می کند. آلبرایت معتقد است اوباما با در پیش گرفتن دیپلماسی هوشمندانه در قبال ایران موفقیت بزرگی کسب خواهد کرد. روشن است که منظور از دیپلماسی هوشمندانه، اعمال روش های فریبکارانه است که اهداف واقعی را پنهان می کند. یکی از این روش ها تاکید جدی بر مذاکره وحتی عملیاتی کردن آن است. اینکه آمریکائیها تهدید را همواره در کنار مذاکره مطرح می کنند نیز به این جهت است که ایران را همواره در سطح بین المللی کشوری نا مطمئن جلوه داده تا اقبال مثبتی به سوی آن در سطح جهانی به وجود نیاید. اما مهم ترین شاخصه ایکه شعار تغییر اوباما و درخواست مذاکره با ایران را طرحی فریب کارانه می داند، تداوم تحریم ها علیه ایران است. نگاهی به گاهشمار تحریم های ضد ایرانی با امضای اوباما به اثبات مساله کمک کند: - در فرورین 88 اوباما تحریم های آمریکا علیه جمهوری اسلامی را تمدید کرد. - وزارت خزانه داری دولت اوباما در ماه مارس 2009، یازده شرکت مرتبط با بانک ملی ایران را به دلیل همکاری با برنامه هسته ای و موشکی ایران تحریم کرد. به بیان اوباما کلیه تحریم های دولتهای گذشته علیه ایران تأیید و ادامه داد. - در 27 جولای 2009 یعنی مرداد ماه سال جاری سنای آمریکا 55 میلیون دلار برای کمک به مخالفان ایران و بعضی جریانات معتقد به براندازی اختصاص داد. دولت آمریکا افزون براین مبلغ سالانه 75 میلیون دلار برای زمینه سازی و حمایت از اقدامات جریانهای مخالف جمهوری اسلامی در داخل و خارج ایران اختصاص می دهد که در دولت اوباما نیز ادامه یافته است. - در 29 اکتبر 2009 یعنی مهر ماه جاری کمیته بانکداری سنا و کمیته روابط خارجی مجلس نمایندگان آمریکا لایحه تحریم شرکت هایی که به ایران بنزین صادر می کنند را به تصویب رساندند. براساس این لایحه -که قانون سال 1996 تحریم ایران را گسترش داده است - شرکت های خارجی که بیش از 20 میلیون دلار در صنایع نفت و گاز ایران سرمایه گذاری کنند مشمول تحریم آمریکا می شوند. - در 28 اکتبر 2009 یعنی آبان سال جاری ،کمیته نیروهای مسلح مجلس نمایندگان آمریکا ، در لایحه بودجه 2010، پنتاگون را موظف کرد تا برآوردی از استراتژی امنیتی و نظامی ایران به کنگره ارائه و راههای مقابله با دکترین نظامی جمهوری اسلامی ایران بویژه سپاه پاسداران انقلاب اسلامی را طراحی کنند. متن کامل این بخش از لایحه 2010 نیز با امضای اوباما به قانون تبدیل شد. علاوه بر موارد فوق، طی روزهای بعد از انتخابات نشانه های آشکار و بارزی از مداخله گری آمریکائیها و رسانه های وابسته به آنها در اوضاع ایران مشاهده شد. اساساً طی این مدت آمریکائیها به همراه انگلیس جنگ نرم گسترده ای را علیه ایران به راه انداختند. شبکه BBC فارسی انگلیس و شبکه تلویزیونی صدای آمریکا با تهییج مردم ودعوت آنها به شورش علیه نظام وحتی آدرس دادن محل های درگیری و هدایت افراد جهت ایجاد اغتشاش بر اساس دستورات نظریه پرداز انقلاب رنگی، جین شارپ، با تمام قوا علیه نظام اسلامی وارد عمل شده و بعد از اینکه نتیجه ای نگرفتند زمزمه های مذاکره را مطرح کردند. طبق اعترافات نویسندگان آمریکایی در روزنامه واشنگتن پست، دولت آمریکا حمایت های مالی زیادی از سایت های ارتباطات اجتماعی نظیر فیس بوک، توییتر و یوتیوب داشته اند تا این سایت ها از طریق ارتباط با افراد وتشکیل شبکه های اجتماعی مجازی آنها را جهت اعمال فشار اجتماعی وسیاسی به ایران بسیج کنند. حتی یکی از این سایت ها که قصد داشت جهت انجام تعمیرات فنی مدتی فعالیت های خود را تعطیل کند با اخطار دولت آمریکا مواجه شد تا در زمان انتخابات ایران فعالیت خود را ادامه داده و تعمیرات مورد نظر را به بعد موکول کند. از سوی دیگر اخبار و اطلاعاتی از تلاش های مرموزانه کاخ سفید در کشورهای منطقه علیه جمهوری اسلامی به گوش می رسد. بر مبنای برخی گزارشات اظهارات صریح مقام های آمریکا نشان می دهد حمایت علنی از اصلاح طلبان غربگرا در دستور کار هرگونه راهبرد آینده آمریکا درباره ایران قرار دارد. بر مبنای یکی از این گزارش ها، «آدام ارلی» سفیر آمریکا در بحرین که پیش از این و در دوران ریاست جمهوری جرج بوش سخنگوی وزارت خارجه آمریکا بوده است در جلسه ای با برخی از مسئولان کشورهای عربی در منامه تاکید کرده که آمریکا قصد دارد در ماه های آینده حمایت خود از اصلاح طلبان در ایران را «رسمی و علنی» کند. ارلی در این جلسه که به تشریح راهبرد تدوین شده دولت اوباما درباره ایران اختصاص داشته، گفته است: «کاخ سفید همزمان با انجام مذاکرات ایران و 1+5 نحوه حمایت از «رهبران معارض جدید» در ایران را پیگیری می کند». وی در این سخنان که پیش از اول اکتبر 2009 و برگزاری مذاکرات ژنو بیان شده تصریح کرده است: «تحت هر شرایطی حمایت از اصلاح طلبان در ایران جزو گزینه های اصلی سیاست اوباما باقی خواهد ماند و ما روز به روز آن را پرقدرت تر خواهیم کرد». این مقام آمریکایی تصریح کرده که چنانچه مذاکرات ژنو به نتیجه نرسد اقدامات عملی آمریکا در زمینه فوق شدت خواهد گرفت. این نشانه های رفتاری که به وضوح ثابت می کند سیاست تغییر اوباما و پالس های گاه مثبت آنها یک تاکتیک فریبکارانه است، در بیانات اخیر مقام معظم رهبری مورد تاکید قرار گرفته است.همان روزهایی که شعارهای تبلیغاتی اوباما مبنی بر "تغییر" و مذاکره با ایران در رسانه ها به شدت تبلیغ می شد، رهبر معظم انقلاب در دیدار عمومی با مردم در مشهد(1/1/88) فرمودند: «یک وقت بگویند ما میخواهیم سیاست خودمان را تغییر دهیم، اما هدفها را عوض نمیکنیم، تاکتیکها را عوض میکنیم؛ این تغییر، تغییر نیست؛ این خدعه است.» معظم له در همان موقع شاخص روشنی را برای سنجش حقیقت شعارهای دولتمردان جدید آمریکا معین کردند وآن اینکه چنانچه رفتارآمریکائیها مبتنی بر حرکت در مسیر هدف های سابق باشد، شعار تغییر آنها هم تاکتیکی فریب کارانه است. مطالعه موارد فوق ثابت می کند که رفتار آمریکائیها کماکان در مسیر همان هدف های سابق یعنی ریشه کنی نظام اسلامی و از بین بردن هویت اسلامی مردم ایران بوده و هست. مرور بیانات مقام معظم رهبری در جمع دانش آموزان ودانشجویان به مناسبت 13 آبان این مساله را روشن تر می کند. محورهای بیانات مقام معظم رهبری در دیدار با دانشآموزان در آستانه سیزدهم آبان بسماللَّهالرّحمنالرّحیم خوشامد عرض میکنم به همهى شما جوانان عزیز، دانشجویان، دانشآموزان و خانوادههاى معظم شهیدان. الزامات یک مبارزه صحیح روز 13 آبان را ملت ما و مسئولین ما نامگذارى کردند: روز مبارزهى با استکبار جهانى. مبارزه یک امر مهم و پیچیده است. با هر پدیدهاى یک جور میشود مبارزه کرد. با دشمنى که در مرزها به کشور حمله میکند، یک جور باید مبارزه کرد؛ با دشمنى که شیوههاى امنیتى را به کار میبرد، یک جور باید مبارزه کرد؛ با دشمنى که اساس یک ملت را، یک جامعه و یک کشور را تهدید میکند و از بنِ دندان با یک ملت دشمنى میورزد و انواع روشها را به کار میبرد هم یک جور باید مبارزه کرد. یک مبارزهى صحیح، منطقى و معقول و در عین حال قاطع، احتیاج دارد به چند چیز: 1- انگیزهى برخاسته از ایمان یکى انگیزهى برخاسته از ایمان است. با دستور نمیشود ملتى را، جوانانى را وادار کرد به ایستادگىِ در یک میدان دشوار. باید انگیزه از دل بجوشد؛ آن هم انگیزهى ناشى از ایمان. این در جوانهاى ما امروز به حد کافى وجود دارد؛ من با اطلاع عرض میکنم، با آشنائى با نسل جوانمان و قشر جوانمان عرض میکنم: امروز جوانهاى ما از آن روزى که در سال 57، رژیم پهلوى - رژیم دستنشاندهى آمریکا - به جوانان ما تو همین خیابانها حمله کرد و خون آنها را ریخت، انگیزهىشان بیشتر است و کمتر نیست. از آن روزى هم که یک عده جوان رفتند سفارت آمریکا را که مرکز و پایگاه توطئهى علیه انقلاب شده بود تسخیر کردند، امروز جوانان ما انگیزهشان کمتر نیست؛ اگر بیشتر نباشد. علت هم واضح است؛ چون سى سال تجربه، متراکم در تاریخ این ملت ثبت شده است. ذهن بیدار جوان، چشم باز جوان، ولو آن روزها را ندیده است؛ اما این تجربهها را تحویل میگیرد. نسل به نسل تجربههاى یک ملت غنىتر، عمیقتر و مفیدتر میشود. پس جوانان امروز ما از لحاظ انگیزه هیچى کسر ندارند. صرفنظر از یک عده انقلابى فرسودهى پشیمان که به دلائل گوناگون، زندگى راحت را، سازش را ترجیح دادند، یا به ساز دشمن رقصیدن را عیب ندانستند، جوانِ کشور، تودهى ملت که اکثریت هم جوان هستند، این انگیزهى عمیق را دارند. من به شما عرض کنم: اگر امروز حادثهاى مثل جنگ تحمیلى که در سال 59 پیش آمد، در کشور ما بُروز کند، هجوم جوانان به جبهه و داوطلبى آنها براى مواجههى با دشمنِ آشکار و رو به رو، از سال 59 و 60 بمراتب بیشتر خواهد بود. 2- دارا بودن بصیرت یک عنصر دیگرى که لازم است، بصیرت است. اینى که ملاحظه میکنید بنده مکرر در دیدار جوانها، دانشجویان، قشرهاى مختلف مردم، بر روى بصیرت تکیه میکنم، براى این است که در وضع بسیار مهم امروزِ دنیا و موقعیت استثنائى کشور عزیز ما - امروز در دنیا که موقعیت ممتازى است - هرگونه حرکت عمومى به یک بصیرت عمومى احتیاج دارد. البته من این را هم به شما بگویم: امروز بصیرت جوانهاى ما هم از جوانان آن روزگارِ اول انقلاب و در اثناى انقلاب، یقیناً بیشتر است. خیلى چیزها را شما امروز میدانید، براى شما جزو واضحات است، که آن روزها باید براى جوانها، آنها را شرح میدادیم، بیان میکردیم؛ اما امروز جوانهاى ما اینها را میدانند؛ بصیرت بالاست. در عین حال من تأکید میکنم بر روى بصیرت. ابعاد بصیرت شناسایی ماهیت استکبار حالا اولین مسئلهى بصیرت این است که این استکبار چیست که باید با آن مبارزه کرد. استکبار یعنى قدرتى در دنیا یا قدرتهائى در دنیا؛ چون نگاه میکنند به خودشان، مىبینند داراى امکانات پولى و تسلیحاتى و تبلیغاتى هستند؛ بنابراین باید به خودشان حق بدهند که در امور زندگى کشورها و ملتهاى دیگر، دخالتهاى مالکانه بکنند؛ این معناى استکبار است. روح سلطهگرى؛ این در کشور ما قبل از انقلاب به صورت واضحى بود. یعنى آمریکا مستکبرانه بر این کشور پهناور، بر این ملت بزرگ با این تاریخ غنى پنجه انداخته بود و در امور مهم و اساسى کشور ما دخالت میکرد. علت هم این بود که زمامداران کشور فاسد بودند، در ملت جایگاهى نداشتند، دنبال تکیهگاه میگشتند، به آمریکا تکیه میکردند. آمریکا هم که مفت به کسى چیزى نمیدهد؛ حمایت از آنها را در گرو دخالت کامل در امور کشور قرار داده بود. شاید براى شما تعجبآور باشد، اما بدانید شاه - محمدرضا - براى اینکه یک نخستوزیرى را از کار برکنار کند و یک نخستوزیر دیگر را جاى او بیاورد، مجبور شد برود آمریکا، دو هفته، سه هفته در آمریکا بماند، تا موافقت آنها را جلب کند که این زید را از کار برکنار کند، این عمرو را به جاى او بگذارد! کار کشور ما به اینجا رسیده بود. در سالهاى آخرِ حکومت پهلوى از این هم زشتتر بود. بحث رفتن به آمریکا دیگر نبود؛ همینجا سفیر آمریکا و سفیر انگلیس به کاخ شاه میرفتند، به او میگفتند شما در قضیهى نفت اینجورى عمل کنید، در قضیهى ارتباطات جهانى اینجورى عمل کنید، با ملت اینجورى عمل کنید، با مبارزین اینجورى عمل کنید؛ دستور میدادند. شاه هم قبول میکرد. خوب، وقتى که رئیس یک مملکت اینقدر ضعیف، اینقدر زبون، اینقدر در مقابل بیگانگان تسلیم باشد، دیگران وضعشان معلوم است. این وضع کشور ما بود. استکبار معنایش این است. ماهیت استکباری آمریکا آمریکا یک مستکبر به تمام معناست. مسئلهى ما هم فقط نیست، مسئلهى دنیاست؛ مسئلهى دنیاى اسلام است. آمریکائىها نسبت به همه جاى دنیا این روح استکبارى را دارند. در جنگ بینالملل دوم، بعد از آنى که ژاپن را شکست دادند، پایگاه در آنجا درست کردند، که هنوز پایگاه آمریکائىها در ژاپن هست. ژاپنىها با این همه پیشرفتهاى علمى، هنوز نتوانستند پایگاه آمریکا را در ژاپن جمع کنند! آنجا پایگاه نظامى دارد؛ به مردم ظلم میکنند، اذیت هم میکنند، تو روزنامهها هم آمد، خبرگزارىها هم گفتند؛ تجاوز به نوامیس و کارهاىخلاف دیگر؛ اما هنوز در آنجا هست. در کرهى جنوبى هم پایگاههاى آمریکا هنوز هست. در عراق، نقشهى آمریکا این است که پایگاه بسازد و پنجاه سال، صد سال در عراق مستقر بشود؛ و در افغانستان؛ چون افغانستان نقطهاى است که اگر آنجا پایگاه داشته باشند، میتوانند بر کشورهاى آسیاى جنوب غربى، بر روسیه، بر چین، بر هند، بر پاکستان و بر ایران تسلط داشته باشند. دارند این همه آنجا تلاش میکنند، براى اینکه آنجا پایگاه دائم درست کنند و بمانند. این معناى استکبار است. سلطهگری آمریکا در مقابل ایران بعد از انقلاب ملت ایران با ساقط کردن رژیم دستنشاندهى آمریکا، آمریکا را از این کشور بیرون کرد. خوب، آمریکائىها میتوانستند بعد از انقلاب بلافاصله به خود بیایند، ببینند که این ملت، اینچنین نیرومند است. رژیمى را که شرق و غرب از او حمایت میکنند، میتواند از جا بکَند؛ میتواند بساط پادشاهى را با سابقهى 2500 ساله درهم بنوردد و جمع کند بیندازد دور. آنها میتوانستند از ملت ایران عذرخواهى کنند؛ میتوانستند ضربههائى را که به ملت ما زدند، آن مقدارىاش که قابل جبران است، جبران کنند. اگر این کار را میکردند، مسئلهى آنها با ایران حل میشد. اگر چه جمهورى اسلامى همچنان به خاطر ظلمهائى که در دنیاى اسلام میکنند، معترض باقى میماند، اما این نقار شدیدى که بین آنها و جمهورى اسلامى و ملت ایران بود، به این شکل باقى نمیماند. اما آنها این کار را نکردند. آنها نه عذرخواهى کردند، نه از سقوط رژیم سلطنتى عبرت گرفتند؛ بلکه از همان ماههاى اول، شمشیر را از رو بستند و سفارت شد مرکز توطئه؛ لانهى جاسوسى، مرکز ارتباطات مشکوک براى تحریک این و آن، براى اینکه شاید بتوانند جمهورى اسلامى را به زمین بزنند؛ شاید بتوانند جمهورى اسلامى را شکست بدهند. این اشتباه بزرگ را آمریکائىها کردند. بعد هم هر چه توانستند و هر چه از دستشان برمىآمد، با جمهورى اسلامى و با ملت عزیز و کشور ما کردند، که یک نمونهاش حمله کردن به طبس است؛ یک نمونهاش قضیهى سرنگون کردن هواپیماى مسافرى ماست که نزدیک سیصد نفر را در خلیج فارس کشتند - هواپیماى مسافرى را زدند و انداختند توى آب - یک نمونهاش حمله به سکوهاى نفتى ماست - که در خلیج فارس به سکوى نفتى ما زمانِ ریگان حمله کردند - یک نمونهاش کمکهاى همهجانبه به صدام بعثى خبیث است، براى اینکه شاید بتوانند او را در جنگ بر ما پیروز کنند و جمهورى اسلامى را ضربه بزنند. از این قبیل اگر بخواهیم براى جنایات آمریکا فهرست درست کنیم، یک کتاب میشود. یکى از وزراى دفاع آمریکا در برههاى، حرف دل آمریکائىها را زد؛ گفت: ما باید ریشهى ملت ایران را بکَنیم. ملاحظه میکنید؛ ریشهى ملت ایران، نه دولت ایران، نه جمهورى اسلامى. درست میفهمید؛ میفهمید که جمهورى اسلامى یعنى ملت؛ مسئولین جمهورى اسلامى یعنى همهى ملت ایران؛ لذا میگفت باید ریشهى ملت ایران را بزنیم. این روش آمریکائىها بود. هر کار هم از دستشان برمىآمد، کردند. نتیجهبخشی مواضع امام(ره) در مقابل آمریکا امام بزرگوار ما، آن مرد استثنائى تاریخ که حقاً استثنائى بود، در مقابل همهى اینها گفت: هرچه توطئه کنید، به ضرر خودتان هست و جمهورى اسلامى عقبنشینى نخواهد کرد؛ آمریکا هم هیچ غلطى نمیتواند بکند. این استکبار است. جمهورى اسلامى هیچ رودربایستى با هیچ دولتى ندارد؛ لیکن دولتى که دستش از منابع عظیم مالى و انسانى کشور قطع شده بود و هرچه توانست توطئه کرد، دولت آمریکا بود. سى سال دولت آمریکا علیه نظام جمهورى اسلامى و علیه ملت ایران توطئه کرده، ضربه زده، تدابیر گوناگون اندیشیده؛ هر کار توانسته کرده. اگر شما فکر کنید یک کارى بود که آمریکائىها میتوانستند بکنند و نکردند، بدانید که چنین چیزى نیست؛ هر کار ممکن بوده، کردهاند. خوب، شما مىبینید که نتیجهى این رویاروئى، بالندگىِ هرچه بیشتر ملت ایران، پیشرفت هرچه بیشتر جمهورى اسلامى، قوت روزافزون این کشور و این نظام بوده. آنى که ضرر کرده است، آنهایند. بیهودگی خندههای تاکتیکی آمریکا در مقابل ایران گاهى هم حرفهاى بهظاهر آشتىجویانهاى در این مدت زدند؛ اما هر وقت که لبخندى به روى مسئولین جمهورى اسلامى زدند، وقتى دقت کردیم، دیدیم خنجرى در پشت سرشان مخفى کردهاند؛ از تهدید دست برنداشتهاند؛ نیتشان عوض نشده است. خندهى تاکتیکى، لبخند و روى خوش تاکتیکى، فقط بچهها و کودکان را فریب میدهد. یک ملت بزرگ با این تجربه، و مسئولین برگزیدهى یک چنین ملتى، اگر فریب بخورند، خیلى باید سادهلوح باشند؛ یا باید سادهلوح باشند، یا باید غرق در هوى و هوس باشند؛ دنبال زندگى راحت و خوش و همراه با عافیت باشند؛ بخواهند با دشمن بسازند. والّا اگر مسئولین کشور باهوش باشند، دقیق باشند، مجرب باشند، پخته باشند، دل در گرو منافع ملت با همهى وجود داشته باشند، گول لبخند را نمیخورند. ظاهری بودن شعار تغییر رئیس جمهور جدید آمریکا همین رئیس جمهور جدید آمریکا، حرفهاى قشنگى زد؛ به ما هم مکرراً پیغام داد؛ شفاهى، کتبى، که بیائید صفحه را عوض کنیم، بیائید وضع تازهاى درست کنیم، بیائید در حل مشکلات عالم با همدیگر همکارى کنیم؛ تا این حد! ما هم گفتیم پیشداورى نکنیم؛ ما به عمل نگاه میکنیم. گفتند، میخواهیم تغییر ایجاد کنیم. گفتیم خوب، ببینیم تغییر را. از روز اول فروردین که من در مشهد سخنرانى کردم - گفتم اگر دستکش مخملى روى پنجهى چدنى کشیده باشید و دستتان را دراز کنید، ما دستمان را دراز نمیکنیم؛ این هشدار را من آنجا دادم - الان هشت ماه میگذرد. در طول این هشت ماه، آنچه ما دیدیم، برخلاف آن چیزى بود که اینها به زبان، بهظاهر ابراز میکنند. صورت قضیه این است که بیائید مذاکره کنیم؛ اما در کنار مذاکره، تهدید؛ که اگر مذاکره به این نتیجهى مطلوب نرسد، پس چنین و چنان! این شد مذاکره؟! این همان رابطهى گرگ و میش است که امام گفت: رابطهى گرگ و میش را ما نمیخواهیم. بیائید بنشینید با ما سر میز، مذاکره کنید بر سر فلان موضوع؛ مثلاً بر سر موضوع هستهاى، لیکن شرطش این است که این مذاکره، به فلان نتیجهى معین برسد! مثلاً دست برداشتنِ کشور از فعالیت هستهاى، اگر به این نتیجه نرسد، پس چنین و چنان؛ تهدید. من تعجب میکنم. چرا از وضع گذشته عبرت نمیگیرند؟ چرا حاضر نیستند ملت ما را بشناسند؟ مگر نمیدانند که این ملت، ملتى است که در روزى که دو ابرقدرت در این دنیا بودند که تقریباً در همهى موضوعات با هم مخالف بودند، جز در دشمنى با جمهورى اسلامى - فقط در دشمنى با جمهورى اسلامى این دو ابرقدرت: ابرقدرت آمریکا و شوروى سابق، با هم متحد بودند - ایستاد و هر دو ابرقدرت را به زانو درآورد. چرا شما عبرت نمیگیرید؟ امروز شما قدرت آن روز را هم ندارید. جمهورى اسلامى امروز چندین برابر قدرتمندتر از آن روز است، باز با این زبانها حرف میزنید؟ استکبار یعنى این. از موضع تکبر حرف زدن با یک ملت، کار را با تهدید پیش بردن؛ اگر چنین نکنید، چنان خواهد شد. ملت ما هم میگوید که ما مىایستیم. پاسخ سنگین ایران در مقابل تعرض به حقوق ملتش آنچه که جمهورى اسلامى میخواهد، بیش از حق معقول خودش نیست. جمهورى اسلامى دنبال استقلال خودش است، دنبال آزادى خودش است، دنبال منافع ملى خودش است، دنبال پیشرفت علم و فناورى در کشور است؛ اینها حقوق این ملت است. به این حقوق هر کسى تعرض بکند، ملت ایران با همهى وجود در مقابل او قرار خواهد گرفت و او را به زانو درخواهد آورد. بیاثر بودن غائلههای بعد از انتخابات آن روزى که آمریکا دست از استکبار بردارد، آن روزى که از دخالتهاى بیجا در امور ملتها دست بردارد، یک دولتى مثل بقیهى دولتهاست، براى ما هم دولتى مثل بقیهى دولتها خواهد بود؛ اما تا روزى که آمریکائىها هنوز به طمعِ برگشتن به ایران و تجدید روزگارِ گذشته و عوض کردن تاریخ و به عقب بردن زمان باشند و بخواهند بر کشور ما مسلط بشوند، با هیچ وسیلهاى نخواهند توانست ملت ما را به عقبنشینى وادار کنند؛ این را بدانند. و به این غائلههائى هم که بعد از انتخابات پیش آمد، دل خوش نکنند؛ جمهورى اسلامى قوىتر از این حرفهاست، عمیقتر از این حرفهاست، ریشهدارتر از این حرفهاست. جمهورى اسلامى با حوادث بسیار سختترى هم مواجه شده، که بر همهى اینها فائق آمده؛ حالا چهار نفر آدمهائى که یا سادهلوح - حالا هرچه و با هر انگیزهاى؛ قضاوت نکنیم - هستند، یا با نیت بد و خباثتآلود، یا با نیت نه آنچنان بد، اما همراه با سادهلوحى و بد فهمیدن قضایا، با جمهورى اسلامى مواجه شدهاند، اینها نمیتوانند براى آمریکا در کشور ما فرش قرمز پهن کنند؛ این را بدانند: ملت ایران ایستاده است. من به شما جوانها عرض میکنم: جوانهاى عزیز! مملکت مال شماست، این کشور مال شماست، این تاریخ مال شماست. سهم ما انجام گرفت. آن مقدارى که نسل ما و مجموعهى امثال ماها بلد بودند - آن مقدارى که خدا توفیق داد - انجام دادند. امروز کشور تحویل شماست، مال شماست. هم امروز مال شماست، هم فردا مال شماست. این کشور را باید محکم نگه دارید؛ با ارادهى مستحکم. این کشور با عزم و ارادهى مستحکم شما که از ایمان دینى برخاسته باشد، میتواند روزبهروز مقتدرتر بشود. باید کشورتان را به جائى برسانید که کسى جرأت نکند تهدید کند. این در گرو عزم و ارادهى شماست. اقتدار حقیقی در گرو توسعه علمی جوانها باید به علم بپردازند. بارها من گفتهام، باز هم تکرار میکنم: اقتدار حقیقى یک ملت در گرو علم است. علم است که بقیهى منابع و مایههاى اقتدار را به کشور ارزانى میدارد. از علم غفلت نکنید؛ چه دانشآموزتان، چه دانشجوتان؛ در هر رتبهاى که هستید. مسئلهى علم، مسئلهى تحقیق، مسئلهى مهمى است در کنار انگیزهى دینى. حقارت قدرتهای مادی در مقابل قدرت دین دین خیلى باارزش است. دین فقط براى آباد کردن آخرت نیست، دین دنیاى شما را هم آباد میکند. دین به شما شور و نشاط و طراوت و تازگى میبخشد. دین به شما این روحیه را میدهد که در مقابل چشمتان همهى این قدرتهاى مادى کوچک بشوند، حقیر بشوند، تهدید آنها اثر نکند، کار آنها اثر نکند. بدانید پیروزى با شماست، نصرت الهى با شماست. همین ابرقدرتهاى تهدید کننده - حالا دنبالههاى داخلىشان که جاى خود دارند - و مراکز قدرت استکبارى و تهدیدها، چارهاى جز عقبنشینى در مقابل یک ملت مقتدر و باایمان ندارند. به خداى متعال اعتماد داشته باشید، حسن ظن داشته باشید. اینى که خدا با تأکید میفرماید: «و لینصرنّ اللَّه من ینصره انّ اللَّه لقوىّ عزیز»؛ بىشک، بدون تردید خداى متعال آن کسانى را که دین او را و اهداف او را یارى کنند، یارى خواهد کرد، این سخن راستى است، این وعدهى صادقى است. به این اعتماد کنید. با اقتدار، با عزم کافى، با تهذیب نفس، با خودسازى - هم خودسازى علمى و هم خودسازى اخلاقى - پیش بروید. انشاءاللَّه روزى را خواهد دید که کشورتان به برکت مجاهدتهاى شما در اوج افتخار و در قلهى اقتدار باشد. والسّلام علیکم و رحمةاللَّه و برکاته | ||
فایل (های) پیوستی : | ||
|